مرداد 1396
نوشته شده در : یکشنبه 8 مرداد 1396
نوشته شده در : پنجشنبه 12 مرداد 1396 Doostشنبه 14 مرداد 1396 22:18
همه چیز به بهترین و عالیترین شکل پیش میره.آروم باشید آسمان بانو.
پاسخ اسمان پندار : Doost جان ممنونم از دلگرمیت، خدا كنه عزیزم، امیدوارم خیلی زود ارامش ساكن خونه دلم بشه.
شلالهجمعه 13 مرداد 1396 22:38
آسمان جونم واقعا هم میگذره همه این استرس ها تو خیلی گنده تر از اینا رو توی شرایط خیلی بدتر شکست دادی دفاع هم من مطمئنم که عااااالی پرزنت میکنی من بهت ایمان دارم عزیزم
پاسخ اسمان پندار : شلاله جونم، اره واقعا سخترینش همون سالی بود كه اومدیم اینجا، این در مقابل اون هیچه، اما نمیدونم چرا انقدر دلم گرفته، استرس دفاع را دارم و از دوستم دل شكسته هستم، راستی هفته دیگه چهارشنبه دفاع دارم، امیدواوم بخوبی بگذره، فعلا كه وضع روحیم رو زبانم بد تاثیر گذاشته، اوووف باید از همین امشب بشینم لیسنینگ گوش كنم( هرموقع احتیاج به تمرین دارم میشینم پای سریال دیدن)
مرمرهجمعه 13 مرداد 1396 19:27
وقتی بین مشکلات غرق میشم مثل الان تو به خودم یاداوری میکنم چقدر برای بودن در همین لحظه تلاش کردن با علم به اینکه چقدر قراره سختی بکشم درسته الان خیلی سخت میگذره ولی روز دفاع هم به چشم بهم زدنی میاد و میره و به محض تموم شدن جلسه ی دفاع از خودت میپرسی چرا انقد استرس داشتم ااااخه. اون دوستی هم رفتارش عوض شده نشون داده لیاقت داشتن یه دوست خوب رو نداره بهش فکر نکن و انرژیت رو بذار برای خودت حتما همه چیز خوب و عالی پیش میره
پاسخ اسمان پندار : مرمره جون، ممنونم عزیزم، راه خیلی طولانی را تاحالا اومدم ، میدونم اسمش مسیر زندگی هست ، اما گاهی راهها برای بعضی پر فراز و نشیب تره، اخ اسم دفاع میاد استرس میگیرم، میدونم دقیقا بعدش به خودم میگم دیدی اینهمه استرس نداشت، اما نمیدونم چرا قبلش این حرفها سر زبونم نمیاد:)) اون دوست كه خیلی بد كرد، من ادمیم كه واقعا برای دوستهام كم نمیذارم، اما بهم نشون داد اشتباه كردم و خیلی زیاد براش مایه گذاشتم، دیگه از این ببعد مثل خودش میشم، هرچند یكم دیره و تاحالا همه فوت و فنهای كار را بهش یاد دادم:( سعی یكنم بهش فكر نكنم، و رو مسیر و راهم تمركز كنم، مررسی.
منجمعه 13 مرداد 1396 12:31
سلام .می خواستم بگم مصرف ویتامین سی برای تسکین درد دندان خوبه .همیشه لیمو ترش تازه که در ظرف عسل فرو رفته توی اشپزخونه باشه مصرف کنیم
پاسخ اسمان پندار : مررسی خانم یا اقای من عزیزكه دوستانه راه حل دادید، فعلا كه مجبور شد عصب كشی كنه و خرج گنده رو دستمون گذاشت. دیگه كار دندونش هم از مصرف ویتامین و حتی مسكن گذشته بود، باید درمان میشد:)))
جمعه 13 مرداد 1396 06:00
شب اگر که سرد است وسیاه....
تو گرم و روشن باش.
و بپوشان بر تن لحظه های دلت
جامه ای ز آرامش...
تا نگیرد از دلت قرار...
زمین و زمانه ای که بیتابند.
تا از دلت پر نکشند...
آرزوهایی که شب به شب..
به عشق لبخندی دوباره می خوابند.
برای لحظه های سختی که می گذرونی و عجیب درکش می کنم...
پاسخ اسمان پندار : عجیب شعرت به دلم نشست، خیلی ارومم كرد، ممنونم كه وقت گذاشتی و برام نوشتیش. به امید پر زدن تمام لحظه های سخت
ب...ه...ا...ر...کپنجشنبه 12 مرداد 1396 20:53
وای چقدر این تز نوشتن برای ملت دردسر ایجاد کرده و همه مشکل دارن. همین الان من و همسرم بعد از یه دعوای طولانی هر کدوم سرمون رو توی یه چیزی فرو کردیم که دعوامون یادمون بره. از بس که برای نوشتن تزش استرس داره تحمل کوچکترین حرفی رو نداره و من هم هرچی رعایتش رو میکنم آخرش میگه تو منو درک نمیکنی... یعنی به نظر شما من چکار باید بکنم. به جاش که نمیتونم بنویسم وگرنه دریغ نداشتم.
ایشالله که تز شما هم به خوبی و خوشی تموم میشه و دیگه استرس ها حل میشه. خوشحالم که ماشین خریدین. خیلی خبر خوبی بود برای من که دنبال میکنم کاراتون رو... ایشالله که بقیه مشکلات هم حل میشه. راستش ما برای خریدن ماشین یه کارشناس رو برده بودیم. اونم با پولی که ما داشتیم بهترین ماشین رو انتخاب کرد و گفت برو حله. ما هم خوشحال و خندان اومدیم خونه و ماشین تو راه کلاج تموم کرد!! یعنی از عصبانیت مرده بودیم. ولی الان به اون روزا میخندیم. یادمون میفته میگیم عجب لگنی خریده بودیم ها... ماشینی که خریده بودیم دو سال کار کرده بود. ما خودمون الان این ماشین جدیدمون رو سه ساله داریم هنوز یک بار پنچر هم نشده. عجیب بود که اون ماشین با دوسال کار اونقدر داغون و بهم ریخته بود... ایشالله که همه چی به مرور زمان حل میشه...
پاسخ اسمان پندار : هاهاها بهارك جون، به همسرت گیر نده، دردش را میفهمم ، سخته ، ادم خیلی استرس داره، بخصوص فكر كنم همسرت دفاع دكتری اش باشه، براش ارزوی موفقیت دارم. اخ این ماشین ١٢ سال هست كار كرده، البته نسبت به ١٢ سالگیش خیلی تمیزه اما خوب یكمی ما را ترسوند، خوشبختانه خرجش سنگین نبود.شماهم انشالله چرخ ماشینتون براش بچرخه( ضرب المثل را درست گفتم ، نه؟)
سایهپنجشنبه 12 مرداد 1396 11:17
آسمان جان، آروم باش عزیزم. یه لحظه فکر کن به چند سال دیگه... شاید یه دهه دیرتر! وقتی که نشستی توی یه خونه ی بزرگ و دلربا، از همونایی که عاشقشونی با پنجره های بزرگ و منظره ای بی نظیر... اوضاع کاری و مالی عالیه. هرچند سرت کلی شلوغه و خیلی کار داری اما از انجام تک تکشون لذت می بری چون براشون زحمت کشیدی... ارامش داری چون میدونی دیگه به اون جایی که میخوای رسیدی... فکر این روزا رو که می کنی، با خودت میگی چه روزای سختی بود اما باعث شد بیشتر تلاش کنی و در عوض الان قدر تمام داشته هات رو میدونی. حتی میری به عقب تر و فکر می کنی واقعا چه کار خوبی کردی که تصمیم به مهاجرت گرفتی چون الان از جایی که هستی کاملا رضایت داری و حاضر نیستی جات رو با هیچ کسی عوض کنی. فکر می کنی هرچند یه پروسه طولانی رو اومدی اما هیچ وقت عقب گرد نکردی و تک تک پله های موفقیت الانت رو خودت با دست های خودت ساختی و الان روی قله ی اون نردبون ایستادی و لذت و ارامش وجودت رو گرفته... اطرافت و اطرافیانت، همه چیزو همه کس، بوی خوبی و خنکی و آرامش میده...
پاسخ اسمان پندار : سایه چقدر قشنگ رسمش كردی روزی را كه نهایت ارزوی منه، انگار خود من باشم كه از یكروز از اینده ام مینویسم، البته همین الان ، همین لحظه كه ترسیدم و استرس اینده را دارم سخته تجسمش، اما فكر میكنم بعد از دفاع راحتتر تجسمش كنم و از این رویا لذت ببرم، اما میتونم از فكر اینكه چند روز دیگه، كمتر از ده روز دیگه میتونم باز خیال پردازی كنم لبخند بزنم
کامشینپنجشنبه 12 مرداد 1396 07:46
همه این ها کاملا طبیعی است آسمونی جان. می خواهی از تزت دفاع کنی...کار بزرگی است. البته بهتر از من می دونی که این استرس برای پیشبرد کارت لازمه. ازش استفاده کن و انرژی بگیر. مثل آدمی که مجبوره بدوه و از دهن شیر خودش را دور نگاه داره. اگر این ادم استرس نداشته باشه که نمی شه! فعلا به این حواشی بی اهمیت مثل تغییر رویه دوستت اصلا محل نده. دیگه بالاتر از سیاهی که رنگی نیست! فوق فوق اش اون می شه نفر اول بعد از استاد! خوب که چی؟ تو به زودی خود دانشجوی دکترا می شی و همه را سوت می کنی هوا.
بعد که دفاع کردی بگرد و بیا به من دلداری بده که اوضاع من هم خوب نیست.
پاسخ اسمان پندار : كامشین عزیز، درست میگی، استرس مثبت لازمه تلاشه، بقول تو برای بهتر دویدن، دارم سعی میكنم مواظبش باشم كه تبدیل به استرس مخرب نشه كه اونوقت بجای تلاش میخزم میرم زیر لحاف:)) میدونم كه تاحالاش خوب اومدم، سعی میكنم تمام فكرم را بگذارم رو پیشرفت خودم و به مسیری كه دوستم میره بی توجه باشم، یكمی درد داره اگه روزی ببینم پله شدم، شایدم واقعیت رقابت همینه كه پدر و مادر نمیشناسه چه برسه به شناخت كسی كه پله های اولیه را برات ساخته، راستش یكمی هم حماقت كردم، یكی به من بگه چرا میبایستی تمام نكاتی كه خودت با ماهها تلاش بهش رسیده بودی را لقمه میكردی میذاشتی دهن اون ادم، اما بیخیال، اون نیمچه دوست هم دانشجوی دكتری هست فقط من چندماه زودتر از اون اومدم ازمایشگاه. بیخیال، بیخیال، زود زود با حال خوب میام برای دلداری با مطالعه ترین دوستم، دوست سنگ صبورم
نوشته شده در : یکشنبه 29 مرداد 1396
ب...ه...ا...ر...کسه شنبه 14 شهریور 1396 02:31
آخه دفاع کردن برای من شده یه بدبختی بزرگ. خودم که هیچی از ترس دفاع و اینا اصلا وارد ارشد هم نشدم و موندم با یه لیسانس کپک زده. ولی این همسر من همیشه دفاع داره و روانی شدم از دستش. همین الانم وسط اسباب کشون داره تز مینویسه. آخه تو رو خدا ببینین دیگه...
اون خبرای آخر پاسخ کامنتم از همه بیشتر خوشحالم کرد که گفتین یه سر و کردن بالاتر از بچه های پی اچ دی هستین آفرین به شما و موفقتر باشین. آفرین.
پاسخ اسمان پندار : بهارك عزیزم انشالله بسلامتی تز و دفاع همسرت هم تموم بشه و هر دو به زندگی عادی برگردین، میدونم چطور وقت تز و دفاع زندگی ادم فلج میشه و همه چی تحت تاثیر قرار میگیره، اخرش هم میبینی هیچی جز استرس و كار زیاد نبود. خونه جدید هم مبارك امیدوارم بسلامتی اسباب كشی كنید، و ممنون بابت تبریكهات
ب...ه...ا...ر...کجمعه 10 شهریور 1396 01:44
باورم نمیشه پس دفاع کردین. افرین بابا شما دیگه کی هستین. دو مثقال اسفند دود کردن دیگه فایده نداره باید کیلو کیلو اسفند ریخت تو اجاق های بزرگ! آفرین مرحبا به همت و اراده ی آهنین تون. مبارک باشه و ایشالله با خبرای بهتر برگردین اینجا و شاد مون کنین.
پاسخ اسمان پندار : هاهاهابهارك:)) مرسی، حالا راستش را بگو چرا انقدر سورپرایز شدی؟:)) اره بابا غیر از اینكه دفاع كردم یك سر و گردن هم بهتر از بچه های دیگه همدوره و حتی پی اچ دی دارم تو ازمایشگاه كار میكنم، كلی برای خودم اعتبار جمع كردم و قلنبه سلنبه شده كارم
کامشینسه شنبه 31 مرداد 1396 04:38
بسیار تبریک میگم آسمونی جان.
خیلی خیلی خوشحال شدم و امیدوارم که خوشحال هر دوتامون حالا حالاها ادامه پیدا کنه.
یک استراحت به خودت بده دختر خوب...تا شروع سال جدید چیزی نمانده!
باید ازت یاد بگیرم. خیلی قابلیت داری و واقعا کارت ستودنی است.
پاسخ اسمان پندار : كامشین عزیزم، خیلی ممنون و واقعا امیدوارم شادیها همینطور ادامه داشته باشه،برای همه شادی جویان:)) اوه مگه این ازمایشها وقت ازاد میگذارند، دوباره از فردا ازمایش خرگوشی شروع میشه، با اینحال بشدت دنبال اینم كه دوسه روزی بریم ابشارنیاگارا،احتمالا هفته دیگه. قبل اینكه سر و كله ترم جدید شروع بشه. كامشین، قابلیت!!! راستش هرچی بود اثرات قهوه بود با اینحال ممنون، تعریفت چسبید:))
مرمرهدوشنبه 30 مرداد 1396 14:20
خسته نباشی اسمان عزیزم. نوشتن پایان نامه به زبون فارسی هم کشنده ست دیگه نوشتن و ویرایشش به یه زبون دیگه مطمئنا خیلی خیلی کار بزرگی بوده که تونستی تمومش کنی امیدوارم تا الان دیگه همه ی کاراش انجام شده باشه و زودتر بتونی استراحت کنی و از روزهای شیرین بعد از دفاع لذت ببری
پاسخ اسمان پندار : مرسی مرمره جون واقعا سخت بود، بخصوص اون كمبود زمانش، بعد جالبه این مساله برای همه بچه هایی بود كه تابستون میخواستند دفاع كنند، یعنی ٣-٤ نفر بودیم همه امون دسته جمعی تو سرزنان میدویدیم، حتی اونهایی كه انگلیسی زبان اولشون بود، هنوزم كار من و یكی از بچه ها مونده، اون فكر كنم امروز تموم بشه، من منتظر تایید اخر و یك امضا هستم فردا.
No comments:
Post a Comment