خرداد 1396
نوشته شده در : شنبه 6 خرداد 1396
نوشته شده در : جمعه 12 خرداد 1396
نوشته شده در : شنبه 13 خرداد 1396
فریداپنجشنبه 25 خرداد 1396 10:00
سلام خانم دکتر عزیزم
خوبی خوشی ؟ ببخش که چند وقت بود برات پیامینفرستاده بودم سخت مشغول پایان نامه هستم و بسیار گرفتار
ولی امروز گفتم حتما بهت تبریک بگم تولدت را که اگر نزدیک بودم حتما شرکت میکردم چون واقعا مراسم جشن تولدرا دوست دارم فکرکنم برخی از دوستات اصلا اهل اینجور برنامه ها نیستند زیاد به دل نگیر بعضی ها حوصله ندارند ولی من بگم که واقعا دوست دارم شرکت کنم به هرحال امیدوارم جشن 120 سالگیت را جشن بگیری همیشه شاد و تندرست باشی
پاسخ اسمان پندار : سلام فریدای گلم، ممنون دوست عزیزم بابت پیام تبریك، این لطف و محبت تورا میرسونه كه با وجود اینهمه درگیری برام پیام گذاشتی، من هم بشدت مشغولم، پایان نامه و پروژه ..... اما باورم نمیشه كه تو داری از پایان نامه حرف میزنی، انگار همین دیروز بود كه رفتی، خوب پس چیزی به فارغ التحصیلیت هم نمونده، پیشاپیش تبریك میگم.
ریحانهشنبه 20 خرداد 1396 06:10
عزیزززززم كاش من نزدیك بودم و میومدم یه عالمه با هم خوشی میكردیم. ♥️ در هر صورت تولدت مبارك امیدوارم دهه جدید پر از شادی باشه برات
پاسخ اسمان پندار : اره ریحان جونم. جات خالی بود:* مرررسی از تبریك تولد عزیزم و هرموقع نیویورك اومدی خبر بده هم را ببینیم. شادی همیشه كیف میده
آیداپنجشنبه 18 خرداد 1396 23:43
سلام خانم دکتر عزیز.با چند روز تاخیر تولدتون مبارک.انشاالله به همه خواسته هاتون برسید و همیشه لبخند رو لباتون باشه.
پاینده باشید.
پاسخ اسمان پندار : سلام ایدا جونم, پیام تولد هرموقع برسه به ادم میچسبه و كلی حال میده، مررسی دوست خوبم كه پیغام تبریك گذاشتی، كلی خوشحالم كردی، من هم ارزوی شادی و موفقیت برای تو دارم
الهامپنجشنبه 18 خرداد 1396 07:21
سلام آسمان جان
من حدود یک ماهی هست که خواننده ی وبلاگتون شدم ولی تا حالا نظر نگذاشتم...خیلی نکته ی خوبی رو گفتین چون خود من از اون آدماییم که یه جور انزوای اختیاری دارم و انتظاری هم از کسی ندارم...و این کلا روتینمه نه اینکه دلایل دیگه داشته باشه....الان که احساستون رو درباره ی بهانه آوردن برای یه دعوت گفتین حس کردم چقدر ناخودآگاه با همیشه اول قرار دادن کارم به این موضوع دامن میزنم...
راستییی تولدتون هم دیرادیر مباااارکک
پاسخ اسمان پندار : الهام گلم از اشناییت خوشبختم و وممنون كه كامنت گذاشتی، دوست گلم ببین دقیقا به خودت بستگی داره، اگه تنهاییت را دوست داری و ازش لذت میبری خودت را بخاطر دیگران عوض نكن، اما مثلا اگه دوست داری با بقیه بیشتر وقت بگذرونی اونوقت شاید بهتره كمی روندت را عوض كنی، هرچند دوستیها همه جای دنیا تا یك حدی قراردادیه، یعنی چیزهایی را مادی و معنوی میدی و چیزهایی را میگیری، هیچوقت نمیتونه كاملا یكطرفه باشه، فقط اینكه تا چه حد را با كمال میل و رضایت انجام میدی شرط تفاوت دوست صمیمی با یك اشنا میشه. مرررسی از پیام تبریكت عزیزم
ساراسه شنبه 16 خرداد 1396 00:52
آسمان جوونم، دختر احساسی و دوست داشتنی، تولدت رو با هزاران ارزوی قشنگ بهت تبریک میگم...فکر کنم مث عروسی، باید از یک ماه قبل کارت دعوت میدادی برای تولدت.
پاسخ اسمان پندار : سلام سارای گلم، من جواب كامنتت را همون روز كه تایید كرده بودم مفصل داده بودم فقط انگار بی دقتی كردم و قبل ثبت ، ، تایید كردم جواب كامنتم پریده
مرررسی سارای گل و مهربونم، مرررسی از این ارزوی زیبا برای من، هاها تو این مورد فكر كنم حتی اگه یكماه قبل هم دعوت كرده بودم شب اخر كنسل میكردن البته بی انصاف نباشم و خوشبختانه از ٤ تا دوست كنسل كننده ٢ تاشون اخر دست اومدند و بقیه مهمونها هم كه بودند و دست اخر شب خیلی خوب و خاصی شد:) بازم ممنونم از پیامت
جودییکشنبه 14 خرداد 1396 20:17
بحر حال من هستم احساس تنهایی ممنوع
پاسخ اسمان پندار : مررسی جودی جون، بیگ هاگ
جودییکشنبه 14 خرداد 1396 20:16
سلام آسمان گلم خوبی وای که چقدر دلم تنگ شده بود برای سر زدن به وبت
آسمانی منم مثل خودتم نمی دونم چرا
هر کسی خواست دوستم بشه یک ضربه ای در نهایت نصیبم میکنه !!!گاهی فکر میکنم یعنی ما اینقدر تو دنیا تنهاییم باز خوبه آقا راستین هست بحر حال متاهلی اگر همسرت هم دلت باشه عالیه ،من گاهی فکر میکنم در نهایت اگر با جرج ازدواج نکنم چقدر اون طرف دوست خواهم داشت !!؟؟!این همیشه برام سواله که آیا قبل از اینکه عاشق باشی و ازدواج کنی بعدش عاشق خواهی شد؟؟
تازگی ها تعریف های بیشتری از تنهایی تو ذهنممیاد و حسابی درگیرم میکنه ولی اصلا حس تنهایی نکن من ۲۳ سالمه و شما ۴۰ ساله هیچ فرقی نداره سن آدم ها به هم نزدیکشون نمی کنه بلکه ذهنشون که بهم پیوند میده آدم ها رو ...فکر کنم بهم پیوند خوردیم راستی وارد شدن به دهه ۴۰ هیجان انگیز زندگی بهت تبریک میگم و می بوسمت
پاسخ اسمان پندار : مررسی جودی جون از پیام خوبت، یك واقعیت در مورد سن بهت بگم سن بالاتر كه هستی خیلی تفاوت سن حس نمیكنی اما خدا نكنه كوچكتر باشی، كلی طرف بنظرت بزرگتر میرسه:)) میدونی جودی جون بنظرم امكانش هست كه بعد ازدواج عشق بوجود بیاد اما بشرط اینكه طرفت خوب باشه. بعد نوع عشق هم متفاوت میشه، مثل مثلا تفاوت عشقت به مادر و پدر و خانواده، تو هر سن و دوره ای هم عشق های متفاوتی را تجربه میكنی. مرررسی بابت تبریك تولد، من هم میبوسمت
یکشنبه 14 خرداد 1396 16:06
بنظرم شما شایسته ستایش و احترام هستین. این مسایل نباید ناراحتتون کنه. موفق باشین
پاسخ اسمان پندار : مرررسی دوست گل و مهربونم، مررسی از اینكه به من لطف داری، خدارا شكرغیر از ٢ دوست بقیه اومدند و مهمونی خوبی شد، ازطرفی كلی پیام و كامنت از دوست و اشنا و همكلاسی و هم دانشگاهی داشتم و حسابی حالم را خوب كرد.
Hodaیکشنبه 14 خرداد 1396 02:24
آسمانی جانم،
من هم اینجا در اورلاندو این مشکل رو دارم، تکلیف دوستی ها مشخص نیست
پاسخ اسمان پندار : هدا جونم كامل میفهممت، متاسفانه اخر اخرش باید تصوراتمون از دوست و دوست حقیقی را با واقعیت جدا كنیم.
صبا- غار تنهاییشنبه 13 خرداد 1396 16:36
چقدر احساسات جریحه دار شده!
راستش من خیلی تو این باب حرفی ندارم.کسایی که خودشون رو دوستم می دونند دور و برم زیاده ولی واقعیت اینه که من فقط دوست اونام و اونا رابطه خاصی با من ندارن.
هیچ وقتم توی هیچ چیزی روشون حساب نمی کنم. کلا پذیرفتم آدما تنهان و بخاطر منافعشون مجبورن با دیگران در ارتباط باشند
البته در مورد شما خدا رو شکر همسرت یه دوست خوب حساب میشه.
پاسخ اسمان پندار : صبا جون اره اونروز خیلی ناراحت شدم، بعد دوباره به واقعیت برگشتم و خودم را جمع و جور كردم، كامل با همه جمله هات موافقم، بنظر من هم انسانها برحسب منافعشون دوستانشون را انتخاب میكنند، یكجور منفعت مادی و معنوی. اصلا ذات ادمیزاد اینطوره و اخرش نگاه میكنه ببینه چی بدست میاره، اما میدونی ته این معامله گری چیه؟ همونطور كه اشاره كردی، تنهایی
نسیم سلیمانیشنبه 13 خرداد 1396 11:35
سلام اسمان جان
من واقعا درکت میکنم.من هنوز که هنوزه تو دوست پیدا کردن مشکل دارم. مشکل من با نو یه مقدار فرق داره من فک میکنم بلد نیستم دوست پیدا کنم . از اینکه دوست دوربرم ندارم خیلی ناراحتم.
پاسخ اسمان پندار : سلام نسیم جون، دقیقا من هم اوایل فكر میكردم مشكل دوست پیدا كردن دارم. فكر كنم دوسه تا پست در مورد مشكل دوست پیدا كردن هم تو اردیبهشت و خرداد ٩٢ نوشتم، اما حالا كه شرایطم عوض شده و تو محیطی هستم كه همه پذیرای دوستهای جدیدند این مشكلم بخوبی حل شده با اینحال هنوز درگیر معنی و تعریف دوست حقیقی هستم..
نوشته شده در : جمعه 26 خرداد 1396
سیم سلیمانیچهارشنبه 31 خرداد 1396 17:09
سلام اسمان جان.
ببخش که دیر امدم چند روز به نت دسترسی نداشتم.
چه راه پر پیچ و خمی داشتی. خداروشکر به خاسته ات رسیدی و الان از موقعیتی که داری خوشحالی.
منم الان دقیقا حال روزهای قبل تورو دارم. ما هنوز اقدام نکردیم ولی احساس میکنم اگه الان که هم وقتش هم اگهه تلاش کنم موقعیتش هست این اتفاق برام نیوفته بعدا خودم رو سرزنش میکنم .
پاسخ اسمان پندار : سلام نسیم گلم، میبینی چه راه طولانی اومدم و چه راه طولانی پیش رو دارم، اما دركل از تصمیمم راضیم ، تو هم اگه فكرهاتون را كردی و همه جوانب را بررسی كردی و فكر میكنی مهاجرت با همه سختیهاش برات زندگی زیباتری از ایران میسازه اقدام كن، و اگه جدی هستی زودتر اقدام كن و مثل ما نگذار خیلی دیر بشه.برات ارزوی بهترینها را دارم
Hodaسه شنبه 30 خرداد 1396 23:38
آسمان جان
هدا هستم که پیام گذاشته بودم
پاسخ اسمان پندار : واای هدا من را ترسوندی، اخه من دقیقا تو اخرین پست اینستاگرام واقعیم این جمله را به انگلیسی نوشته بودم
سایهسه شنبه 30 خرداد 1396 17:53
اسمان جان خیلی خیلی خیلی خوب کاری کردی که آخرش رفتی... که نذاشتی یه عمر از هیچ خوشی اینجا لذت نبری چون دلت جای دیگه بود... خیلی سختی کشیده بودی و به نظرم حق داشتی که به فکر فاند هم نبودی و رفتی... میدونم هنوز مسافری اما مسافری که راهش رو انتخای می کنه بهتر از صاحبخونه ای هست که خونه اش رو دوست نداره! مثل خیلی از ماها که موندیم اما حسرت فرصت هایی که میشد از اینجا بکنیم و بریم رو هر روز به دوشمون میکشیم اینطرف و اونطرف!
پاسخ اسمان پندار : سایه گلم، برای اینجا بودن هزینه خیلی دادیم، شاید اگه كسی از دوستان ایران وضعیت زندگی همین چندماه پیشمون را كه دوتا همخونه هندی داشتیم میدید قطعامیگفت ما دیوونه هستیم كه زندگی ایران را از دست دادیم تا این زندگی را بدست بیاریم، همین الانش هنوز خیلی مونده تا به نقطه ای كه بودیم برسیم، اما چیزهایی هست كه دلگرممون میكنه مثل امید برای اینده بهتر،دیگه اینكه بقول تو صاحبخونه ای نیستیم كه خونه اش را دوست نداشته باشه، درسته كه هنوز با حس تعلق داشتن به اینجا و شهروند بودن كه لازمه حس امنیت هست هم خیلی فاصله داریم اما امید داریم كه روزی اینجا خونه دوممون بشه، امیدوارم و امیدوارم تمام دوستانی كه ارزوی رفتن دارند به ارزوشون برسند
کامشینیکشنبه 28 خرداد 1396 23:10
آسمونی جان چی شده که یاد این موضوع افتادی دوباره؟ الان که بخش عظیمی از سختی ها گذشته به روزهای آِینده با دیده مثبت نگاه کن و از تجربه ات استفاه کن و شاد باشه.
اینقدر هم چکه چکه خون به دل ما نکن. دیدگاه خیلی ها به مهاجرت همین جوری بوده و براشون دوران گذار از شوک واقعیت طولانی گذشته. اگر برای بقیه گذشته تو هم به سلامت از این مسیر عبور خواهی کرد. این بار با چشمانی تمام باز.
پاسخ اسمان پندار : كامشین گلم، دوست نازنینم، واقعا نمیدونم چی شد گذشته را مرور كردم، اصلا قرار نبود. میدونی كامشین جان من هم دوره گذر سختی داشتم هم دوره وصال سختی، غیر از دوسال اول گذار كه قلبم چكه میكرد، دوسه سال اخر قبل اومدن از درون خراب و مجنون شده بودم، دیگه هیچی جز رفتن نمیدیدم، اما بگذریم، واقعا بگذریم، الان خیلی خیلی خوبم، قلب و لبم شاد و خندونه، گاهی قلمم چكه میكنه اما قلبم میخنده و به اینده امیدواره.
شنبه 27 خرداد 1396 21:38
آسمان جان، متاسفانه یا خوشبختانه، مهاجرت برای نسل دهه ۵۰ و ۶۰ در واقع پاسخی بوده به مجموعه ای از ناکامی های اجتماعی و نبودن فرصت برای یک زندگی شاد و معمولی. همه ما در این نوع عقده های اجتماعی شریکیم.اگرچه که به نظر من با همه مشکلات مهاجرت از نوع تحصیلی، آینده خوبی در انتظار ماست.
مهم این هستش که یاد بگیریم زندگی رو مزه مزه کنیم و لذت
ببریم.
پاسخ اسمان پندار : نگو كه من را میشناسی؟
اره دوست غریبه یا اشنا، درست میگی نسل دهه ٥٠-٦٠ خیلی سختی كشیده. من خودم هم دوران سختی داشتم ، شاید برای همین هم بلدیم خوب مبارزه كنیم و جلو بریم، باهات موافقم كه مهاجرت تحصیلی حسنهای زیادی داره، یكجورهایی سرمایه گذاری هست كه با فرصتهای كاری بهتر جوابش را میگیریم. زندگی را باید جرعه جرعه مزه كرد
بهارکجمعه 26 خرداد 1396 23:31
عزیزم. آدم یه بار زندگی میکنه. باید بهت بگم اشتباه نکردی. واقعا مثل یه شیرزن برای خواسته ات جنگیدی. با همه موانع مبارزه کردی. خدا هم جای حق نشسته و بین کسانی که میشنن و حرف مفت میزنن و کسانی که با تمام وجود برای خواسته شون میجنگن فرقی قائله و مزد زحمات هر کسی رو به همون نسبت عطا میکنه. امیدوارم موفق تر از پیش باشی و بتونی به آرزوهات برسی و از همه مهمتر این که در کنار همسرت آرامش پیدا کنی.
پاسخ اسمان پندار : بهارك گلم، ممنونم از تعریفت، اررره دیوانه وار میجنگیدم، به هر دربسته ای میخوردم بلافاصله دنبال دردیگه ای میگشتم، اما تو روحیه ام هم تاثیر گذاشته بود مدتها بود كه خوشحال نبودم، خوشبختانه رسیدم و حالا باز هم دارم میجنگم، بازم برای بهترشدن و موفقیت دارم تلاش میكنم اما اینبار یك لبخند هم رو لبم دارم. ممنون از ارزوی قشنگت، الهی امین. و خداكنه اینبار جواب زحماتم را دیر و نفس بریده نگیرم:)
شلالهجمعه 26 خرداد 1396 09:49
هزینه خیلی سنگینی دادی ولی اگه این راه پرپیچ و خم رو نمیومدی و به اینجا نمیرسیدی با همه موفقیت هایی که در کشورت به دست میاوردی هرگز احساس خوشبختی نمیکردی
چقدر خوب که تسلیم نشدی و به آرزویی که با تمام سلول هات میخواستی رسیدی
از صمیم قلب آرزو میکنم بعد از این مسیرت هموارتر و شانس یارت باشه
پاسخ اسمان پندار : اوووف شلاله نگو و نپرس، نفسم تو این راه گرفته شد واقعا نمیدونم اگه نمیومدم چی میشد، دق میكردم .و بقول تو هرچقدر جلو میرفتم هیچوقت احساس خوشبختی نمیكردم، برام دعا كن زودتر به گرین كارت برسیم، یواش یواش اونهم از ارزو داره تبدیل میشه به نیاز و واقعا به شانس برای زودتر گرفتنش احتیاج داریم.
No comments:
Post a Comment