بهمن 1394
نوشته شده در : پنجشنبه 1 بهمن 1394
اسماندوشنبه 5 بهمن 1394 10:02
مریم عزیزم، راستین برات تحقیق كرد، ظاهرا پی دی اف اش نیست و فقط كاغذی اش هست البته با قیمت مناسب، ٢٠ دلار، فقط یك مشكل بزرگ داریم ، راستین داره اخرهفته میادو نیویورك بخاطربرف شدیدی كه اومده تعطیله و كارها و رفت واومد بسختی انجام میشه، احتمالش زیاده كه خرید را بكنیم اما بخاطر این وضعیت تا اخر هفته بسته نرسه. بنظرم صلاح نیست راستین این خریدرا بكنه
میشلیکشنبه 4 بهمن 1394 19:05
افرین به این همت که با این همه کار از رسیدن به خودت غافل نشدی. بی دلیل نیست که راستین اینقدر دوستت داره. من که بدون اینکه گفته باشی حس کردم. امیدوارم همه کارها هم زود رو غلتک بیافته.
بعد هم راست میگن بچه ها. هرطور دوست داری بنویس. پست غمگین و شاد نداریم که.. همش خوبه. اینجا اول مال خودته بعد ما.
پاسخ اسمان پندار : سلام میشل گلم، چطوری گل خانم؟ تعطیلات خوش گذشت، عزیزم وبلاگت را درست كن كه دلمون اب شد، مرسی ازلطفت خانمی
رویاشنبه 3 بهمن 1394 13:12
آسمون عزیز مهم اینه که تو واقعیتها را مینویسی الکی یه دورنمای خوبی نمی نویسی کسایی که میخوننت میدونن که به موقع از خوبیها و شادیها هم نوشتی و به موقع هم سختیهای مهاجرتی که همه به دنبالش هستن را به درستی بیان کردی به نظر من این عنوان کردن حقیقت کامل یه جور مردونگیه نه تظاهر به خوبی و خوشی الکی.خب این خودش دریافت یه تجربه خوبیه واسه کسایی که فکر میکنن اگه رفتن همه چیز خوب میشه و به راحتی همه چیز در اختیارشون قرار میگیره ضمنا در مواقع نوشتار غمگین لااقل از طرف خواننده هات واست انرژی و حس مثبت که همون دعا کردنه میرسه هر چه میخواهد دل تنگت بگو
پاسخ اسمان پندار : رویای گلم، مرسی از اینهمه محبت و لطفت، دقیقا من سعی میكنم ازواقعیتها بنویسم، میدونم اگه قرارباشه فقط از خوبیهای اونجا بنویسم ممكنه رو تصمیم دوستهای خواننده ام تاثیربگذارم، حتی اگه اقوام و دوستان هم سوالی درمورد اونطرف بپرسن دقت میكنم كه هردوجنبه خوب و بد را بگم ، خودمن همیشه ازاقواممون كه خارج زندگی میكردن فقط تعریف شنیدم جالبه حتی بعضی دوستان اونطرف هم میگن كه صحبتهای اقوامشون رو تصورشون قبل ازاومدن خیلی تاثیرداشته،بهرحال خوشحالم كه نظر مثبتی راجع به نوشته هام داری و من هم خیلی خیلی خوشحالم كه دوست و همراه خوبی مثل شما دارم
رویاشنبه 3 بهمن 1394 10:37
آسمون عزیز چه جالب پست متفاوت و خوبی بود.به نظرم گاهی بیا و از تجربیات داروشناسیت هم واسمون بنویس در ضمن بگم بقیه پستهات هم خوبه شاید خودت ندونی اما تو دل همون نوشته های به قول خودت غمگین کلی تجربه اس .اینا دل نوشته هستند دست کم نگیرشون همین که وقت میذاری و مینویسی خودش یه جور احترامه .هر چه از دوست رسد نکوست موفق باشی
پاسخ اسمان پندار : مرسی رویا جان ، نمیدونی چقدر خیالم را راحت كردی كه درمورد پستهای غمگینم وبقول خودت دل نوشته اینطورفكرمیكنی،هرموقع یك پست غمگین مینوشتم كلی برای دومی عذاب وجدان میگرفتم، اما اینطور كه نوشتی حالا راحتترمیتونم ازحس وحال روزهام وزندگیم بنویسم.ممنونم عزیزم
زینبجمعه 2 بهمن 1394 11:25
راستش خواستم هزینه لیزرم بگم که با توجه به قیمتش ببینی می ارزه برات یا نه. من کلا نزدیک 10 هزار دلار هزینم شد وحشتناک زیاد گاهی فکر می کنم که نمی ارزه اینم یادم رفت بنویسم که جاهایی که کرک داره مثل روی شونه یا شکم لیزر خیلی بدترش می کنه
پاسخ اسمان پندار : سلام زینب گلم ممنون كه كامنت گذاشتی، چقدر هزینه ات زیاد شدهكدوم كشور انجام دادی، راستش من هم كل بدن هستم جلسه ای ٤٠٠، همون دستگاه دیود، البته خیلی گشتم تا این قیمت را پیدا كردم و بیشتر قیمتها رو ٦٠٠-٧٠٠ بود،احتمالا ٤-٥ جلسه ایران داشته باشم و بقیه اش را امریكا، كلا زینب جون با این مواردی كه نوشتی راضی هستی؟؟؟ یادم باشه رو توصیه ات جاهایی كه كرك هست را انجام ندم
زینبجمعه 2 بهمن 1394 11:23
حالا شما که دکتر هستی من یک سوال داشتم آیا واقعا این کرمهای گرون از انواع ارزونش بهترند؟ مثلا مرطوب کننده من کلارنس می زنم خیلی عطر داره آیا این برای پوست بدتر نیست؟؟ مامانم همیشه تو جوونیاش که سالهای جنگ و کمبود بود کرم خیار 110 می زد و خیلیم پوستش خوب مونده. واقعا مهمه چی می خریم از چه مارکی؟
پاسخ اسمان پندار : زینب گلم، راستش نه، خیلی فرق نمیكنه. درواقع بین زدن كرم مرطوب كننده ونزدنش فرق هست، كرم مرطوب كننده با ابرسانی پوست باعث شادابی و لطافت پوست میشه ، بین كرم مرطوب كننده ایرانی و خارجی مسلماتفاوت هست اما نه در حد زدن نزدن، اما اگه كسی مشكلی با هزینه اش نداره بنظرم ایرادنداره بابت مارك بهترهزینه كنه.كرم های مرطوب كننده عطری در این صورت مضر هست كه پوست فرد به موادعطری حساسیت داشته باشه، وگرنه مشكلی نیست، من حتی توصیه میكنم بجای كرم مرطوب كننده، كرم روز استفاده كنی كه كمی حالت ضدافتابی هم داره و بهتره. درضمن ژن هم روی پوست خیلی موثره ، امیدوارم شما هم ژن خوب مادر را به ارث برده باشی
زینبجمعه 2 بهمن 1394 11:21
دوستت خیلی خوش شانس بوده که بعد از 7-8 سال برگشته. مال من بعد از 2 سال برگشت البته نه به پرمویی اولیه مثلا 30% کمتر. ولی اینم بگم که بجز بعضی جاهای پاهام هیچ جام صد در صد بی مو نشد حتی توی اون دو سال شاید 70-80 درصد کم مو تر شده بودم و دیرتر در می اومد. نوع لیزرم دیود بود 8 جلسه برای کل بدنم و هیچ مشکل هورمونی هم نداشتم.
پاسخ اسمان پندار : زینب گلم مرسی از توضیحات خوبت، كلی استفاده كردم و باعث میشه بدونم منتظر چی باشم، فقط یك سوال راجع به كرك، قسمتی كه كرك یاموی نازك بوده الان ضخیم شده؟ چرا قسمت كرك رانكنیم؟
همسفرپنجشنبه 1 بهمن 1394 16:22
سلام آسمان جان
ممنون که می نویسی و تجربه هاتو به اشتراک می گذاری .
من هم فرفری ام و آرزوهای موهای لخت رو دارم . امکانش هست اسم آرایشگاه تو ایران رو بدی؟
پاسخ اسمان پندار : سلام همسفرجان، خوشحالم كه این تجربه ها بدردبخور بوده،عزیزم من این ارایشگاه را ازطریق اینستا میشناسم، beauty.secret.1 میتونی نمونه موهارا هم ببینی و سوالاتت را هم بپرسی .البته همینطور كه نوشتم من امریكا صاف كردم اما بنظرم كاریكی هست فقط قیمت ایران چندبرابره :)
نوشته شده در : دوشنبه 5 بهمن 1394
میشلجمعه 9 بهمن 1394 08:31
در مورد تصوراتم از امریكا باید مفصل بنویسم..
پاسخ اسمان پندار : اره حتما بنویس، برای من كه خیلی جالبه امریكا را از چشم بقیه ببینم، فقط مشكل وبلاگت هنوز باقیه، میشل جان بقیه چطوری باز میكنن من هم همونطور باز كنم؟
میشلجمعه 9 بهمن 1394 08:29
وای اسمان اینجا یكی دومورد از بچه ها هستن كه اینقدر بدشانسی اوردن كه خدا میدونه.. باید برات تعریف كنم. زوج هم تا دلت بخواد اینجا هست كه همه شرایط تقریبا یكسان دارن. ما هم دوستهای لاتاری و مجرد و ویزای كار داریم، اما تا میتونی با این دسته رفت و امد نكن و بگرد دنبال زوج دانشجو. چون هرچقدر هم كه خوب باشن چون به لحاظ مالی دستشون بازتره یه سری مسایل رو درك نمیكنن. مثلا همین سفر فلوریدا.. ما رو مجبور كردن كه بریم از سر مهربانی.. اما بازهم برامون گرون تموم شد. حالا قضیه شو تو وبلاگم مینویسم.
حتما گروههای فیس.بوك دانشجویی هست، باید اونجا دنبال زوجها باشی. اینجا كه كامیونیتی خوبی داریم.
پاسخ اسمان پندار : به به میشل جان چقدر خوبه كه دوستان زوج دارید كه تقریبا همه مثل همند، ما كه همه دوستهامون ازهمون دسته مجرددانشجووویزای كارهستن كه خیلی جاها كه میرن را به خاطر همین موضوع خط میكشیم ، البته بچه های خوبی هستن اما خیلی دلم میخواست زوج بودن و مثل ما، خوشحالم كه كامیونیتی خوبی اونجا هست، راستی خود اتلانتایی یا دور و بر؟ میشل جان حسابی كنجكاوم كردی درمورد بدبیاری دوستانت:) نمیدونم راجع به سفرفلوریدات چیزی تو وبت نوشتی یا نه؟ در كل چطور بود؟ من كه خیلی دلم میخواد فلوریدا را ببینم؛) سعی میكنم این سری كه برگشتم بیشتربگردم شاید تونستم زوجی با شرایط خودمون پیدا كنم
میشلچهارشنبه 7 بهمن 1394 20:50
آره من بودم. چرا اسمم یادم رفت؟
فقط هم ما نیستیم که اینطور فکر میکنیم، اینجا هم بچه هایی هستن که با پزشکی و داروسازی از ایران اومدن و دارن مستر میخونن. همه هم هر روز با این فکرها درگیرن. فقط امیدوارم چندسال بعد تو حسهای خوبی که ناشی از تصمیم الان هست، باز هم شریک هم باشیم.
پاسخ اسمان پندار : میشل عزیزم چقدر خوبه كه دور و برت ادمهایی مثل خودمون داری، ما اكثردوستهامون تو نیویورك یا ازاون دست دانشجوهای كم سن و سال هستند یا لاتاری قبول شدن و حتی یك زوج زن و شوهر بینشون نداریم. راستی میشل یك سوال ، قبل اینكه بیایی امریكا و پستهای من را میخوندی تصورت از امریكا همین بود كه الان میبینی؟بهترین چیز را گفتی به امید سالهای بعد كه تو حسهای خوب هم شریك باشیم
اسمانچهارشنبه 7 بهمن 1394 14:10
مریم جان كامنت شماره حسابت را گرفتم، فقط عزیزم كمی صبر كن، ما اختلاف ساعت با اونجا داریم و همسرم فقط شبها فرصت میكنه كارهای اینترنتی را انجام بده كه میشه حدودا نیمه شب ما، لطفا كمی صبر كن ببینم راستین حساب پی پل داره و چیكارمیكنه
سه شنبه 6 بهمن 1394 22:35
این حرف راستین رو باید طلا گرفت: ما سرمایه داری فكر میكنیم اما اخرش كارمندی گیر میاریم.
ما هم خیلی ضرر دادیم تو زندگی.. خیلی. همه هم از سر تفکر سرمایه داری. این پست رو برای همسر خوندم که بدونه این مشکلات همه مهاجرهاست، چون کم غصه زندگی و رفاه ایران رو نمیخوره. برای ما که سالها ایران کار کرده بودیم و رفاه و گشت و گذارمون براه بود، اونجا هم جای پیشرفت داشت. اونها که که بعد فارغ التحصیلی و با سن پایین میان برنده اند که این حس مقایسه آزارشون نمیده. با این وجود من از اومدنم پشیمون نیستم. اونقدر حس های عجیب و غریب(نه لزوما خوب) تو این مدت داشتم و اونقدر ارزش داشته هام و نداشته هام رو درک کردم و پایین و بالا کردم، که میارزید به همه زندگی مرفهم تو ایران. راه بازگشت همیشه هست اما راه تجربه همیشگی نیست.
پاسخ اسمان پندار : حیف كه اسمت را فراموش كردی، اما حدس میزنم میشل باشی، چقدر حسهات را میفهمم و معلومه تو هم حرفهای من را میفهمی، امان از این مقایسه ، همش فكر میكنی اگه مونده بودی یا ایران بمونی بهتره یا اونطرف، امید هست اما مطمئن نیستیم به ته مسیر، من تقریبا هرهفته این شك میرریزه تو وجودم ، خیلی ازاردهنده هست. فقط هرباربه خودم میگم ایران همیشه هست اما تجربه زندگی اونطرف فقط یكبار، چقدر خوبه دوستی مثل تو وهمسرت دارم كه حسهامون را درك میكنید
نوشته شده در : جمعه 9 بهمن 1394
ریحانپنجشنبه 15 بهمن 1394 19:03
من خونه رو با وسایل کم ولی با طراحی خاص و شیک دوست دارم. یعنی نوع مبلمان جوری باشه که از دیدنش لذت ببریم درست مثل یه اثر هنری.
الان دارم برای خونه وسایل انتخاب میکنم، کلا دور ایکیا رو خط کشیدم و بجز معدود چیزایی که هنوزم از ایکیا دوست دارم مبلمانش دلمو زد. چون هم جنس مرغوبی نداره و هم اینجا همه خونه ها مثل فروشگاه ایکیاست. همه چیز تکراری . .
ترجیح میدم پروسه مبلمان کردن خونه طولانی بشه ولی هر دفعه یه وسیله ای بخرم که واقعا طراحی داره و مدرن و هنریه. الان یه صندلی تک همراه با زیر پایی ش گرفتم که ترکیب حصیر و فلز، همینطور یه آینه بزرگ ست همین صندلی. خیلی هم گرون نشد، چیزی که میدونم سالها عاشقانه ازش استفاده میکنم و دلمو نمیزنه!
از نظر من دکور کردن خونه حتی با بودجه محدود یه هنر که میتونه خیلی لذت بخش باشه و تاثیر خوبی تو کیفیت زندگی داره.
اینم بگم که هرگز طرفدار تجملات، خریدهای غیر ضروری و بی فکر و شلوغی نیستم. بی زارم از خونه ای که پر خنزر پنزر باشه!
پاسخ اسمان پندار : ممنون كه از سلیقه ات نوشتی، من هم در مورد ای اك ا كاملا باهات هم نظر هستم، البته وضعیت زندگی دانشجویی من با شما فرق میكنه، زندگی شما میره كه ثبات بگیره اما وضعیت زندگی دانشجویی یعنی خونه به دوشی، مخصوصا ما كه حتی قصد نداریم برای همیشه تواین ایالت بمونیم،رو این حساب نمیتونیم خریدهای اصلیمون را شروع كنیم، احتمالا دوسری خرید داشته باشیم یكبار خرید ارزون برای زمان دانشجویی وبعد تو مرحله دوم یا ثبات خرید دائمیمون را میكنیم خلاصه خوشحالم كه داری یك زندگی زیبا برای خودت میسازی، امیدوارم همیشه شاد باشی
زریسه شنبه 13 بهمن 1394 13:23
سلام پریروزها کلی نوشتم و پرید. خلاصه اش که خیلی شبیه شلاله هستم:)))
برا تو هم مطمئنم انشاالله تا یکی دو سال دیگه کار و باراتون تو آمریکا ردیف میشه و همون زندگی باب میلت رو اونجا ردیف میکنی.
پاسخ اسمان پندار : ای بابا زری جون، میفهمم ، من هم یكی دوبار پستهام پریده و دیگه بزور تونستم عین پست اولی بنویسم، پس تو هم عاشق طبیعت و صفا و سادگی هستی، خوشحالم دوستانی مثل شماها دارم و ممنونم از ارزوی خوبت عزیزم
شلالهدوشنبه 12 بهمن 1394 10:56
آسمانی جانم من تجملات رو دوس ندارم خونه من باید ساده و کوچیک با حداقل وسائل باشه وحتما یه اتاق داشته باشه که فقط یه فرش دستباف قدیمی توش باشه و یه پنجره که پشتش پر از گل باشه
اگه یه روزی پول داشته باشم دوس دارم طبیعت بکر شهرها و کشورای مختلف رو برم ببینم تا اینکه صرف خرید مبلمان و وسائل تزیینی کنم
ولی خب هر کی یه جوره و من به سلیقه آدمای تجملاتی هم احترام میذارم.
پاسخ اسمان پندار : شلاله عزیزم، شلاله گلم، چطوری دخترخوب؟ اوضاع خوب پیش میره؟ دوست باصفای من چقدر سلیقه ممتازو زیبایی داری ،یك خونه ساده اما صمیمی ، با پنجره ای پرگل، واقعا تصورت زیباست، امیدوارم به این ارزوی زیبات برسی، سفربه شهرها و كشورهای مختلف.قلب و زندگی ات پرگل
Judyشنبه 10 بهمن 1394 18:41
راستی آسمان جون توی مبل فروشی های نیویورک خبری از این مدل مبل های استیل ایرانی بود ؟؟یعنی از نظر طرح آخر بیشتر سبک اونجا مبل های راحتی و نرم هست .
پاسخ اسمان پندار : جودی جون راستش به اون شكل كه تو ایران مبل فروشی داریم اونجا همچین چیزی نداریم من خیلی كم و بندرت مبل استیل دیدم ،اصلا خیلی چیزها تو امریكا تنوع ایران را نداره.
کامشینشنبه 10 بهمن 1394 18:15
آسمونی جان
انقدررا زندگی کردن با حداقل به من مزه داده که برگشتم ایران همون دو تا اسبابی هم که هست می بخشم بره!
نمی دونی چقدر کیف می ده که هیچی نداشته باشی. من که به فکر تجملات نبودم شاهدش هم خونه مون تو تهرانه...اینجا هم که یک قابلمه و یک ماهیتابه با قاشق چنگال و بشقاب های تا به تا و وسائل دست دو تقریبا هیچ محسوب می شه اما صفایی داره که قابل وصف نیست! وقت کردم راجع بهش می نویسم.
پاسخ اسمان پندار : كامشین جونم، فدای دوست خاص و بی تكلف ام، عزیز دلم دقیقا وقتی این پست را مینوشتم بیاد مراسم خاص و ساده اما زیبای خواستگاری و عقد تو افتادم و یكجورهایی میدونستم كه تجملات را نمی پسندی ، در واقع وقتی هم نوشتم چندمورد استثنا فردی با روح زیبای تو و دوستانی مثل تو را در نظر داشتم، بایداعتراف كنم كه برعكس من تجملات را دوست دارم وواقعا دلم برای وسایل زندگی قبلیم تنگ شده، جالبه این خصلتم مثل ویروس به راستین هم سرایت كرده و اونهم گهگاهی یادخرت و پرتهامون میكنه:)
رویاشنبه 10 بهمن 1394 08:02
ای خواهر زندگی ما ایرانیها که اسمش تجمل نیست شده بی فرهنگی و مصرف گرایی همین روز به روز هم بدتر میشه طرف به نون شب محتاجه اما واسه چهار تا خرت و پرت حاضره گدایی بکنه چون یه جورایی تو زتدگی این آمها هستم فقط تاسف میخورم ویترینهای آنچنانی و مبلمان و غیره اما دریغ از یه کتاب یا حتی روزنامه این داشتن کتاب از نظر اونها جمع کردن آشغاله آخ آخ دل پری دارم از این سبک زندگی مردم ما.من که خودم به ساده بودن و رفع نیاز قانع هستم ای کاش سلامتی و درک استفاده و لذت از داشته ها باشه اما تغییر دکوراسیون و تعویض چند سال یه بار را دوست دارم
پاسخ اسمان پندار : رویا جون معلومه كه دلت از دست این فرهنگ مردم خونه،خلاصه زدی به هدف و ته بخش منفی موضوع. كامل میفهمم ازچه قشری حرف میزنی،مهم اینه كه خودت را از قضیه بیرون كشیدی و داری سالم زندگی میكنی و از داشته هات لذت میبری و این مهمه. مرسی ازكامنت خوبت
میشلشنبه 10 بهمن 1394 05:19
به من هم چسبید.. حالا برگشتی و سرت خلوت شد بیشتر با هم گپ میزنیم. با تمام چیزهایی كه تو این پست گفتی موافقم. من اما سبك خودم رو دارم، از خرید و رسیدن به خونه و زندگی خیلی خیلی لذت میبرم اما كمتر پیش میاد كه مثل وسایل بقیه بخرم، خونه مون هم ایران مثل خونه های جوونهای فامیل نبود. برای همین تو شمار چشم وهمچشمی قرار نمیگرفت. كسی كه زندگی رو دوست داره همه جزییاتش رو دوست داره، حتی شكل جعبه دستمال كاغذی رو با وسواس انتخاب میكنه.
پاسخ اسمان پندار : میشل خوشحالم كه چنین دیدی به زندگیت داری و اززندگیت نهایت لذت میبری، میدونی من تورا از پستهات یك خانم كاملا كدبانو تصور میكنم كه حتی به جزییات توجه شده و همه چیز حتی غذابینهایت زیبا و باسلیقه چیده شده، متاسفانه خودمن اصلا كدبانوی خوبی نیستم وسال به سال هم بدترمیشم حتی اینبارصدای مامانم دراومده بود كه چرا اینهمه شلخته شده ای:) من هم سلیقه ام با بقیه دخترهاتقریبا فرق داشت، بیشترخاص میپسندیدم. اما واقعا نمیدونم اونطرف با محدودیت بودجه و انتخاب بعد ازاین شكل زندگیم چه جور میشه:)
فیروزهجمعه 9 بهمن 1394 21:26
راستی آسمان جان ، اقا راستین آمدند ایران ، هماهنگ کنید چند روزی را بیاید کیش پیش ما . خیلی هوا عالی و بهاریه. قول میدم خوش بگذره
پاسخ اسمان پندار : فیروزه مهربونم تو چقدر مهربونی، چقدر گلی، باعث افتخارمه كه دوستی مثل تو دارم و ممنونم از لطف و محبتت،
فیروزهجمعه 9 بهمن 1394 21:24
سلام آسمان جان ، ببخش بعد از مدتی برات کامنت گذاشتم . منم درگیر امتحانات پایان ترم بودم ولی همه ی پستهات را بعد از امتحانات خوندم و مثل همیشه عالی .من با نظرت کاملا موافقم و تا حدی که اون 3-4 تا مورد پایین اذیتمون نکنه چشم وهمچمشی خوبه و به نظرم باعث انگیزه وسرزندگی میشه بخصوص اگر توی درس هم بتونه موفقیتهای دیگران باعث تشویق و ایجاد انگیزه برای شروع جدید باشه. امیدوارم راه جدیدی که پیش رو دارید براتون سرشار از موفقیت باشه به گونه ای که چند صد برابر هزینه هایی که در این راه کردید ، بهتون برگرده .
پاسخ اسمان پندار : سلام فیروزه گلم، امتحانات چطور پیش رفت؟ امیدوارم نتیجه خوبی از امتحاناتت گرفته باشی، اگه اشتباه نكنم بچه هم داری و بخاطر رسیدگی به بچه ها ، كارت سخت تر از بقیه هست، اما معلومه كه حسابی پرانگیزه برای درس ومشقی :) چشم و هم چشمی تودرس بشرطی كه افراط نشه خیلی خوبه و باعث میشه ادم خودش را بالا بكشه و حس خوبی داره وبعدا هم انشالله نتیجه خوبی تو كارازش میگیریم ، ممنونم بابت ارزوی خوبت ، امین عزیزم
نوشته شده در : پنجشنبه 15 بهمن 1394
نوشته شده در : دوشنبه 19 بهمن 1394
ا سلام
ضمن داشتن نکات خوب و قابل توجه باید تکلیف مهاجرت درسی و 5-6 ساله با مهاجرت برای زندگی دایمی
تفاوت های کشورها. اروپا آمریکا و خیلی چیزها مشخص میشد که متن به صورت کلی ازش گذشته و خیلی قابل توجه نبودند این فاکتورها. وقتی کسی درآمد مناسب نداشته باشد قدم زدن در محیط آزاد نان و آب نمیشود برایش برمیگردد اگر درامد بهتر نه لزوما عالی بتواند داشته باشد. اگر کسی درس میخواند و باید هزینه درس را مثلا شخصا تامیکن کند همان زمین شستن هم برایش کعنا دار است و افتخار چون بعدا جبرانش میکند.
این ملاک سن را هم حقیقا نمیدانم نویسنده محترم از کجایشان دراورده اند که در بین اطرافیان و دوستان صدها مثلا میشناسم در سنین بالا مهاجرت کرده اند و زندگی موفقی هم داشت اند. حتی معتقدم در سنین پایین و تنها و بدون خانواده مهاجرت کردن مشکلات شدیدی را به همراه خواهد داشت. مهاجرت چیزی نیست بشه در موردش کلی صحبت کرد.
پاسخ اسمان پندار : عزیزم نكات ارزشمندی را گفتی، درسته این مطلب خیلی كلی گفته شده، ومسلما هركشوری شرایط خودش را داره، واصلا هر فردی شرایط خودش را داره اما من بعنوان یك پست كلی تا حد زیادی با نكاتش موافقم، البته من هم نكته پولش را خیلی درك نكردم اما در عوض با نكات زبان ومرزش خیلی خیلی ارتباط برقراركردم. راستش در مورد سن هم موافق نظر نویسنده هستم ، مثلا من بعنوان كسی كه در سن بالا مهاجرت كردم میتونم خودم را با خودم مقایسه كنم، اگه ما ده سال پیش رفته بودیم مسلما خیلی ازمشكلات الانمون را نداشتیم و این پروسه برامون راحتتر میشد، خوب مهاجرت تنهایی برای یك دختریا پسر زیر ٢٢-٢٣ هم میتونه خیلی سخت باشه اما بنظرم برای یك فرد تنها حدوداازاین سن تا ٣٠ -٣٢ میتونه زمان مناسبی باشه.وبلاخره صددرصد مهاجرت در سن بالا بمعنی عدم موفقیت نیست و روزی ما هم موفق خواهیم شداما مسیر طولانیترو سختتری در پیش داریم، موفق باشی عزیزم
سه شنبه 27 بهمن 1394 00:14
من کاملا با این دیدگاه مخالفم بخصوص درباره سن .مگه چند درصد مردم تو کشور میتونن توی سن پایین برن؟خیلیا مجبورن جون بکنن پولی جمع کنن بعد مهاجرت کنن گفتن اینکه سن بالا مناسب نیس فقط دلسرد کردن قشر متوسطیه که تنها راه نجاتش مهاجرته.بله تنها را نجات!اینجا یه زندان بزرگه که هیچ راهی برای ادماش نمیزاره غیر از رفتن.اینجا مثلا المان نیست که حالا بخوای بین المان و مثلا امریکا یکیشو برای زندگی انتخاب کنی!!!!!!اینجا جهنمه جهان سومه بخصوص برای زنان.هرکی میره اونور ناگهان محافظه کار میشه و توصیه میکنه که مثلا اگه سنت بالاس بهتره تو همین جهنم بپوسی دقیقا نگاه یه ایرانی به زندگی...
پاسخ اسمان پندار : اول از همه خارج از كشور قرار نیست كسی جای كسی را تنگ كنه، یعنی اونقدر مهاجر هندی و چینی هست كه ایرانیها توشون گم هستند پس كسی دنبال این نیست اگه حلوا خیرات میكنن سهم بقیه را ببره دوم اینكه چرا فكر میكنی هركی رفت اونجا محافظه كارشده؟ اصلا چه دلیلی داره اكثرا اینطوری فكر كنن؟ فرض گیرنصف این مهاجرهای ایرانی راستش را میگن، شاید واقعا جهان اول به اونصورت كه فكر میكنیم اونطرف وجود نداره، تفاوتهایی هست اما شاید ایران هم اون جهنم و زندانی كه فكر میكنیم نیست، بهرحال مهاجرت یك امر كاملا شخصی هست و در اخر هر فردی برای زندگیش تصمیم میگیره، من هم این پست را گذاشتم چون تا حد زیادی مطالبش را عین واقعیت دیدم، بنظر من مساله سن هم درست هست و اتفاقا اكثردانشجوهای ایرانی در محدوده سن ٢٥-٣٠ سال مهاجرت میكنن، به امید روزی كه از این زندان بری وواقعیتها را ببینی و اون موقع نظرت را بگی
هداسه شنبه 20 بهمن 1394 07:32
این موارد رو با گوشت و پوستم لمس می کنم انگار!
مهاجرت درد زیادی داره
پاسخ اسمان پندار : هدای گلم میفهممت میدونم چی میگی، فكر كنم قبلا هم ازت كامنت داشتم فقط نمیدونستم توهم مهاجری
کامشیندوشنبه 19 بهمن 1394 23:24
من ایم مطلب را حدودا دو سال
پیش به قلم لولیتا در بلاگ نسوان....خوانده بودم. درعین درستی مسئله مهم اینجا است که مهاجرت امری شخصی است که تبعات و نتایج اش از فرد به فرد دیگه متفاوته. آسمونی جون خودت بگو اگر قبل از اقدام کردن برای رفتن این توصیه ها را می خواندی در تصمیمت خللی حاصل می شد؟ به نظر من تنها توصیه ای که به فردی که قصد مهاجرت می شه کرد اینکه هر چی از اون طرف شنیدی باور نکن!
پاسخ اسمان پندار : كامشین جان خیلی دلم میخواست نویسنده این مطلب رابشناسم، ممنون از معرفیت، فقط ظاهرا دیگه وبلاگش فعال نیست، اگه ادرس جدیدی ازایشون داری خوشحال میشم داشته باشم، من هم كاملا باهات موافقم كه این مسیروراه ازفردی به فرددیگه میتونه كاملا متفاوت باشه، مثلا درجواب سوالت بایدبگم خود من بحدی میخواستم برم كه حتی اگه همه هم ازاونطرف بدمیگفتند نمیشنیدم، بنظرم افرادی مثل من بایدحتما بروندولی بازهم نمیشه نسخه كامل برای زندگی ادمها پیچید ومسلما هرفردی تعیین كننده سرنوشت و زندگی خودش هست ولی بنظرم این مطلب برای كسانی كه شك دارندیا مشغول تحقیق هستندمیتونه كاملا مفیدباشه.توصیه ات جالبه بخصوص برای افرادمصمم اما فكر كن اگه قرارباشه طرف هیچ حرفی را باور نكنه تو چه حجم شك بزرگی باقی میمونه، شاید هم باید اینطور مساله را دید فردمصمم دراخرمیره و فرد شكاك در هرصورت میمونه
زریدوشنبه 19 بهمن 1394 17:39
بنظر منصفانه می اومد. مرسی باران جان و آسمان جان
پاسخ اسمان پندار : بنظر من هم خیلی درست بود، خواهش میكنم
نوشته شده در : یکشنبه 25 بهمن 1394
رویاپنجشنبه 29 بهمن 1394 10:13
اسمون عزیزم بهترین انرژیهای مثبت نثارت.توکل به خدا خودش بهترینها را واست میخواد ما باید یه کم صبر کنیم چاره ای نیست این کلمه صبر گاهی دلگرمی خوبیه
پاسخ اسمان پندار : رویای عزیزم ممنونم از انرژی مثبتت، این چندروز باید اولین مرحله تصمیمون را عملی كنیم، بشدت استرس دارم چون ازین ببعد همه چی سلسله وار باید انجام بشه واگه یكیش نشه ضرر ١٠٠ میلیونی میكنیم، خیلی استرس دارم
زریدوشنبه 26 بهمن 1394 11:32
نمی دونم چه حکمتی توی این کار هاست، اصلا همیشه همینطوره یهویی همه ی کارها و چیزهایی را که تو چند تا مقطع مختلف آدم میخواد، بعدا یه دفعه جور میشهو آدم نمیدونه باز کدوم رو انتخاب کنه. آسمان جان به نظرم سختترین کار دنیا انتخاب کردنه. به نظرم میرسه الان تو موقعیت شما، هر انتخابی را که بکنی تو هیچ کدوم باخت نیست ولی درسته شاید برد کمتر باشه. امیدوارم در نهایت اتفاقایی بیفته که بیشترین برد را براتون داشته باشه.
پاسخ اسمان پندار : زری عزیزم چه دلگرمی خوبی بهم دادی، درسته هیچ كدوم باخت نیست و من تواین یكی دوسال تازه طعم خوش دیدن موفقیتها را میبینم، بقول تو فقط مساله برد كمتر هست كه امیدوارم بازهم شانس همراهمون باشه و بتونیم بهترین انتخاب را بكنیم، بازهم بقول تو سختترین كار دنیا
میشلدوشنبه 26 بهمن 1394 04:00
آسمان فقط از خدا میخوام بهت صبر بده. نمیخوام فقط دلداری بدم چون قبول دارم که واقعا شرایط سختی داری، اما تا میتونم برات دعا میکنم و انرزی مثبت میفرستم. نگران نباش، ما به یادتیم و نهایتا هر تصمیمی بگیری درسته.
موفق باشی الهی
پاسخ اسمان پندار : میشل گلم، دوست خوب و مهربونم، مررررسی بابت بودنت و حرفهای قشنگت، دلم اروم شد وقتی كامنتها را خوندم
No comments:
Post a Comment