Monday, December 14, 2020

 آبان 1399

روزانه

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا ( سال هفتم) ،

پاییز هم رسید با روزهای طلایی و گرمش و شبهای طولانیش، هوا خنک شده و تا بخواهی بجنبی میبینی تاریکی شب همه جا را گرفته. فصل پاییز و زمستون برای من نشونه درس و مشقه و تا حالا هم این سنت حفظ شده، نه اینکه این چندسال تابستون اثری از کلاس و مدرسه نباشه، نه اما چون لابلاش تقلب میکنی و سر از کوه و جنگل درمیاری انگاری نفس درس گرفته میشه..... صبح دوشنبه هست و لپ تاپم را انداختم روی دوشم و دارم میرم دانشگاه، از وقتی برگشتم دانشگاه، ازمایشها و انبوه کارها برگشته، از طرفی بهتره زودتر این phd را جمع کنم و دفاع کنم تموم شه بره. وسط اینهمه کار وقتی هم باید برای نوشتن بذارم و‌بشدت احساس چهاردست و چندسری میکنم........ صبح چهارشنبه هست، و‌تو‌متروام دارم میرم دانشگاه،یکی دو هفته گذشته به انالیز ازمایش اخری و اماده کردن نتایج و تحلیل اش گذشت، عملا هر ازمایش پری کلینیکال( خرگوشی) سه هفته کار تمام وقت داره. این وسط باید یک وقتی برای کامل کردن پایان نامه ام بذارم، کلی هم خورده کار مثل خریدهای ازمایشگاه و‌خورده فرمایشات استادم را باید انجام بدم. بینهایت کار هم زمان ریخته سرم. البته این حجم زیاد کار فعلا بد نیست چون باعث میشه کمتر به گرین کارت فکر کنم و زمان برام سریعتر بگذره. بااینحال سعی میکنم خودم را با کار خفه نکنم و همون روزی ۸-۹ ساعت کار را داشته باشم و دیگه شبها تا ساعت ۹-۱۰ شب تو ازمایشگاه نمونم و نهایتا ۸ خونه باشم. هرچندوقتی میرسم خونه حوصلم هم سر میره و فقط فیلم و سریال میبینم تا مشغول شم. همسر هم کارش خیلی سنگین شده و عملا چهارشنبه تا یکشنبه همدیگه را نمیبینیم چون ساعت کاریمون کاملا مخالف هم هست، اما میدونیم یعنی امیدواریم موقت باشه و سال دیگه این موقع زندگیمون شکل گرفته باشه و نرمال شده باشه. چقدر این زمان کند میگذره، چقدر این انتظار و بلاتکلیفی طولانی و خسته کننده شده، احساس میکنم پاییز و زمستون سرد و طولانی در انتظارمونه. تموم میشه، تموم میشه


نوشته شده در : یکشنبه 4 آبان 1399 صفوراجمعه 9 آبان 1399 22:55

مطمئنم هیچ کسی غیر از خودت نمیتونه سختی شرایطت رو درک کنه.برات از ته دلم ارزوی خبرهای خوب میکنم

پاسخ اسمان پندار : ممنونم صفورا جان. خیلی با محبتی عزیزم

یادگاریسه شنبه 6 آبان 1399 23:46

سلام آسمونی. به علت شرایط کاری ام، نیاز دارم در مورد انتخابات آمریکا بیشتر بدونم. میشه لطفا یه کمی در مورد فضای حاکم بر انتخابات و احتمال پیروزی هر کدوم از کاندیدها بر اساس اونچه که اخبارشون میگه، یه کمی مطلب بزاری؟

آسمونی اصلا ربطی به روابط با ایران و مباحث سیاسی ندارم. فقط نیاز دارم بدونم رسانه های خودشون و فضای اجتماعی، به نفع کدوم حزب. میدونی که خیلی به خاطر فیلترینگ و اینا نمیتونم به خیلی مطالب واقع بینانه دسترسی داشته باشم.

ممنونم.

پاسخ اسمان پندار : سلام یادگاری جان، اونچه که میدونستم و اونور نوشتم دیگه! :)) بازم سوال داشتی بپرس عزیزم :)

صفورادوشنبه 5 آبان 1399 19:38

فکر کنم شرایطت سخته ولی وقتی تمومش کنی خیلی لذت میبری.راستی اونجا تو مترو و وسایل جمعی فاصله گذاری هارو رعایت میکنن؟

پاسخ اسمان پندار : صفورا جان، راستش اگه این شرایط را چندسال پیش داشتم تو دلم هم قند اب میکردم اما الان مساله طولانی شدن پروسه و شرایط راستین هست که ما را بیتاب کرده. بقول تو انشالله با شیرینی تلخی این انتظار تموم بشه.

در مورد فاصله گذاری هم اره، من خودم تا حالا مترو پر پر ندیدم، ماسک زدن هم تو وسایل نقلیه عمومی اجباره و خود ادمها هم با فاصله از هم میشینن، با اینحال چندوقت پیش سوار یک اتوبوس شدم که کیپ تا کیپ بغل هم وایستاده بودیم.

گزارش زبان

» نوع مطلب : زشت وزیبا ،اظهارفضل ،خودشناسی ،زبان و امتحان ،

نمیدونم چندتای شما زبان انگلیسی اتون خوبه و چند نفر ضعیفه و یا چندنفرتون راحت انگلیسی یادگرفتید و حرف میزنید و چندنفرتون اعتماد به نفس حرف زدن ندارید، خوب من خودم از دسته دوم هستم، اول اینکه من اموزش زبان انگلیسی را از ۳۰ سالگی و از پایه شروع کردم و بعد یک سال پریدم سراغ امتحان ایلتس و چندسالی تو گرفتن نمره زبان بالا گیر کردم اخرش هم با ایلتس پایین ۶ اپلای کردم. همون موقع بود که فهمیدم نقطه ضعف من حرف اکادمیک نیست بلکه مشکل من شنیدن یا فهمیدن انگلیسی هست که البته این مشکل تا همین امروز ادامه داره، خوب مسلما کسی که وقتی موسیقی ایرانی را هم گوش میده جملات را ناقص میفهمه و حواسش زود پرت میشه کلا یک جور مشکل تو گوش کردن و تمرکز موقع شنیدن داره که با زبان دوم شدیدتر میشه. شاید هم برمیگرده به توانایی مولتی تسک یا چند کار همزمان انجام دادن. مثلا من تمرکز خوبی دارم اما فقط و فقط وقتی یک کار دارم انجام میدم و عملا کار دوم که میاد وسط حواس من هم به صحرای کربلا میزنه. خلاصه با این زبان ضعیف من اومدم امریکا، سال اول ازکلاسها فقط ۲۰ درصد میفهمیدم وقتی هم که معلم امریکایی بود صفر درصد، حالا تصور کنید چطور من کلاسها را پاس میکردم و یا حتی A میگرفتم، این روند تا سه چهار سال اول ادامه داشت، یادم میاد کنفرانس میرفتیم کنار بقیه مینشستم اما عملا تو هپروت نفهمیدن یا کشمکش برای فهمیدن بودم. ماهیانه با fda میتینگ داشتیم بعد وقتی رییس بزرگ حرف میزد چون امریکایی بود نمیفهمیدم و اگه چیزی میگفت و بقیه میخندیدن با بقیه میخندیدم. جالبه همکارم موبور این اواخر از قیافه من دستش میومد که فهمیدم یا لبخندی که دارم تحویل میدم از نهمیدن هست. الان شش سال از ورود ما به امریکا گذشته، دیگه وقتی رییس بزرگ حرف میزنه میفهمم، موبور چون لهجه شدید امریکایی داره( که اعتقاد داره من نباید بگم لهجه، چون نیتیو بودن لهجه نیست ) بعد از ۲-۳ بار تکرار میفهمم، برای کنفرانسها باید مثل وقتی که امتحان دارم تمرکز کنم چون کامل مطلب را از دست میدم اما دراخر اگه تمرکز کنم ۸۰-۹۰ درصد میفهمم. فیلم را باید و باید با زیر نویس ببینم تا بفهمم، اخبار را تا حدی میفهمم. کلا میخوام به اون دسته از دوستان که از انگلیسی حرف زدن میترسن بگم اگه من تونستم با این اوضاع زبانی گلیمم را بیرون بکشم و تو تحقیق و ریسرچ موفق باشم شما هم میتونید. فقط نترسید. بزنید تو دل کار و تراکتپری ادامه بدید. راه حل پشتکاره و مداومت هست.


نوشته شده در : جمعه 9 آبان 1399

مشکل کامنت گذاری برای این وبلاگ همچنان برقراره

دوستان عزیزم. از همه شما بابت وضعیت کامنت گذاری  این وبلاگ عذرخواهی میکنم. پیام گذاشتن برای این وبلاگ تقریبا غیرممکنه شده و یا بسختی و بعد از چندبار فرستادن کامنت پیام ارسال میشه. بعضی از شما  از راههای مختلف (صندوق پیام ، اینستاگرام)  سعی میکنید با من تماس بگیرید و پیام محبت امیزتون را برسونید. خود من بارها به مدیریت وبلاگ پیام یا ایمیل زدم اما دریغ از یک جواب. دوستان اگه راه حلی برای انتقال ارشیو از این وبلاگ به وبلاگ دیگه میشناسید لطفا از طریق اینستا یا صندوق پیام که ظاهرا هنوز کار میکنه بهم بدید. یا دوستانی که میهن بلاگ دارن لطفا بهم بگن که ایا انها هم همین مشکل را دارن یا نه و یا چطور میشه مشکل را با میهن بلاگ مطرح کردو رفع کرد. ممنونم از همه شما. موقت این پست را تا برطرف شدن مشکل پست بالایی میذارم.

قالب وبلاگ را تغییر دادم شاید مشکل حل شه.
ظاهرا مشکل به پستها هم کشیده گزارش زبان اخرین پست هست که گاهی نشون داده نمیشه. 


نوشته شده در : جمعه 9 آبان 1399  ربولی حسن کورپنجشنبه 20 آذر 1399 21:04

فوق العاده است

اینجا با هم دوست میشیم و به هم کمک میکنیم

خیلی از رازهای زندگیمونو برای هم میگیم بدون این که بیشترمون حتی اسم همدیگه رو بدونیم

به امید خوندن وبلاگ جدیدتون

پاسخ اسمان پندار : دکتر جان دقیقا درست میگید، من از حرفها، فکرها و و‌نگرانیهایی اینجا گفتم که به نزدیکترین افراد خانواده و دوستهام نگفته بودم. حضور دوستان اینجا، همراهی بی منتشون، توصیه ها و هم دردی اشون بارها کمکم کرد و بار روی دوشم را سبک تر کرد. کلا مدیون ادمهای بی نام و نشانی هستم که خالصانه و بی منت همراهی ام میکنن

دانشجوی زبانپنجشنبه 20 آذر 1399 13:55

سلام

فکر میکنم یک راه حل پیدا شده. این قبلا این امکان مسدود شده بود. د ارم امتحانش میکنم. اگه اوکی بود بهتون میگم. لطفا یک آدرس ایمیل توی بلاگ برام بفرستید

پاسخ اسمان پندار : سلام دانشجو جان، بهتون تو وبلاگتون پیغام دادم و ایمیل را هم فرستادم. ممنونم

ربولی حسن کوردوشنبه 17 آذر 1399 09:19

سلام

اگه وبلاگ جدید زدین لطفا خبر بدین

پاسخ اسمان پندار : حتما، البته بعد دفاع این کار را میکنم، شاید هم برای عید که بشه تو سالگرد باز کردن همین وبلاگ

Sourireیکشنبه 16 آذر 1399 07:40

سلام، ظاهرا کار از این حرفها گذشته. میهن بلاگ داره تعطیل میشه. خبر ندارید که هنوز منتظر درست شدن اوضاع هستید؟ با همین اسم در بیان بلاگ دارم. دوست داشتید به منم سر بزنید

پاسخ اسمان پندار : سلام، واقعا؟ نه خبر نداشتم، ای بابا، تو این اوضاع پس باید اسباب کشی هم بکنم، ممنون که گفتید، درصمن ادرس وبلاگتون نیومده.

hamideچهارشنبه 12 آذر 1399 14:15

آسمان جونم کجایی؟ چرا کم پیدا شدی؟ حالت روحیت چطوره؟

پاسخ اسمان پندار : سلام حمیده جون خوبم، ممنون از احوالپرسی، راستش هیچ چیزی تغییر نکرده و همه چیز کاملا مثل سابق هست و پستهام تکراری میشد، اما تو اینستا دیشب یک پست گذاشتم، فرصت بشه تو این دو سه روزه هم اینجا مینویسم

سه شنبه 11 آذر 1399 16:17

سلام

توی کامنتهای آخرین پست گاه نوشته های یک دانشجوی زبان یه روش برای انتقال مطالب میهن بلاگ هست

پاسخ اسمان پندار : سلام، جدا؟ عاااالی ممنون برای اینکه اطلاع دادید، حتما نگاه میکنم.

ربولی حسن کورپنجشنبه 6 آذر 1399 11:10

سلام

چکار کردین بالاخره؟

ظاهرا دیگه اسامی هم نشون داده نمیشه!

پاسخ اسمان پندار : سلام دکتر جان، یک مدته خوب کامنت میگیرم :)) اما حقیقتش فعلا هیچی، فعلا درمرحله دعاخونی هستم تا خودش خود بخود خوب شه :))

چهارشنبه 28 آبان 1399 19:03

سلااام من خوشحالم که بالاخره روی ماهت را دیدم

پاسخ اسمان پندار : دوست خوب و نازنینم اسمت نیومده، اما نمیتونم به کلمه و‌جمله بگم که چقدر همه شما که اینجایید و همراه زندگی من تو این چندسال بودید برام با ارزش و عزیزید؛*

چهارشنبه 28 آبان 1399 10:40

سلام

بهتون توصیه کردم برین بیان

حالا امروز توی یکی از وبلاگ های بیان خوندم که چند روزه فقط توسط آی پی های ایران باز میشن!

پاسخ اسمان پندار : سلام ، اوه اوه پس بیخیال بیان. ظاهرا بلاگهای ایرانی هم مثل مملکتمون شده که هر کدومش یک مشکلی داره.

ربولی حسن کورچهارشنبه 14 آبان 1399 11:45

سلام دوباره

من توی بلاگ.آی آر نیستم اما ظاهرا امکان انتقال مطالب وبلاگ های دیگه به اونجا را داره

پاسخ اسمان پندار : سلام، ممنون که گفتید، چندماهی هست سرم خیلی شلوغه، بعد از دفاعم سرم خلوت میشه و تحقیق میکنم اگه بشه این وبلاگ را منتقل میکنم اونجا

رضاچهارشنبه 14 آبان 1399 10:32

آره والا تقریبا ده روزه اینجور شده

پست های جدید یهو میره یهو میاد. و چنتا مشکل دیگه....

پنجشنبه هفته گذشته به پشتیبانی میهن بلاگ ایمیل زدم ولی جوابی در کار نیس.....

پاسخ اسمان پندار : سلام شما هم وبلاگ دارید! اونهم از نوع میهن بلاگی؟؟ من حتی گاهی کامنتها برام نشون داده نمیشه، مثلا این سری میدیدم ۳ تا کامنت دارم اما باز نمیشد، چندبار هم ایمیل زدم یا کامنت گذاشتم فایده ای نداشته اصلا جواب ندادن

ربولی حسن کوردوشنبه 12 آبان 1399 17:38

سلام

بیشتر وبلاگهای میهن بلاگ همین طورند اما نه همه شون

نمیدونم چرا

پاسخ اسمان پندار : ممنون که اطلاع دادید، دکتر راهی برای انتقال وبلاگ میشناسید؟؟

تکرار

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا ( سال هفتم) ،

چندوقته میخوام یک پست برای اینستا بنویسم وقت نمیکنم، الان تو مترو ام و دارم بعد از یک هفته کار سنگین میرم خونه. خواستم پست اینستارا کامل کنم دیدم نه نوشتن اون پست به انرژی مثبت زیادی احتیاج داره که الان من ندارمش اما نوشتن برای شما و با شما حرف زدن نه تنها انرژی نمیخواد بلکه باعث میشه لبخند به لب باهاتون حرف بزنم و سبک بشم. حقیقتش این مدت اوضاع فرق چندانی نکرده، روزهای من و راستین با کار زیاد پرشده و تنها نصف روز از اخرهفته ها را میتونیم به استراحت و تفریح اختصاص بدیم، هفته دیگه تنکزگوینگ هست که هرسال یکی از دوستان متولد اینجا با تشکیلات کامل برگزار میکرد که امسال به خاطر کرونا کنسل شده. امار کرونا تو نیویورک داره بالا میره اما خوشبختانه خیلی کمه و اوضاع نسبتا امن هست. از انتظار دیگه حرف نمیزنم که خودتون بهتر میدونید این روزها قسمتی از لحظه های من و راستین هست. عملا همه تصمیماتمون موکول شده به بعد از اتفاق بزرگ. حتی پستهای اینجا همه تکراری شده و هیچ خبر و اتفاق و حرف خاصی ندارم که براتون بگم.اگه تونستید برای این پست کامنت بذارید از خودتون بگید، شما از خودتون و این روزهاتون بگید.


نوشته شده در : شنبه 24 آبان 1399 hamideچهارشنبه 28 آبان 1399 14:09

ببخشید اشتباهی ارسال نظر به صورت خصوصی زدم اینقد این ذهن پریشانه :((((

پاسخ اسمان پندار : سلام حمیده جون، پیغامت را کپی پیست میکنم و‌عمومی میذارم، ممنونم از کامنتت،

صفوراشنبه 24 آبان 1399 22:17

صفورا هستم.من دارم متاانایز مینویسم و فکر کن برای اولین بار اونم در پایتان.بعضی وقتا از شدت متوجه نشدن گریم میگیره ولی خب ادامه میدم.اینقدر وقت کم میارم که به زور به چند ورق کتاب و ورزش میرسم و البته کشیک ها.

پاسخ اسمان پندار : صفورا جان، خدا قوت، انصافا مرحله خیلی سختی را داری میگذرونی. ایشالله زودتر خبر تموم شدنش را بهمون بدی عزیزم

شنبه 24 آبان 1399 15:47

روزهای منم به سر و کله زدن بااین مقاله داره میگذره.بااینکه ریاضی و مخصوصا فیزیک رو دوست داشتم ولی برام خیلی سخته یادگرفتن چیزای به این جدیدی ولی لذت زیادی هم داره.امروز با خودم فکر میکردم زندگی من قبل و بعد کورونا خیلی باهم فرقی نکرده.همش به خونه موندن میگذره

پاسخ اسمان پندار : دوست عزیز اسمت نیومده، ببین نوشتن مقاله خیلی وقت میبره، یعنی این چیزی هست که من تو پروسه مقاله نویسی با استادم دیدم، گاهی یک جمله یا یک پاراگراف از مقاله که مربوط به داده ها هست چندماه وقت میبره و ده بار تست میشه که درست باشه، هرجمله دوسه بار ریواز یا اصلاح میشه. انشالله که زودتر کار مقاله ات تموم بشه و شیرینی چاپش خستگیت را بشوره ببره، راستی حالا که بیشتر اوقات خونه ای به کارهای فوق برنامه هم فکر کن، مثلا کتاب خونی موسیقی نقاشی...

لحظه ای که تموم شد

» نوع مطلب : چرت و پرت نویسی ،ازمایش - تز - مقاله ،

وقتی که با یک موسیقی همراه میشی، کتابی میخونی و تو شخصیت داستان فرو‌میری، فیلمی میبینی و از دنیات کنده میشی، موقعی که میخواهی جدا بشی، از دنیات و اطرافت، از همه ادمها و روابط پیرامونت، بری یک جای دور، توی یک صحرا، شاید هم جنگل، یک جایی که فقط خودت باشی و خودت و هیچ چیز و کسی باهات همراه نباشه، موقعی که گوشه تختت، زیر لحافت میشه محل امنت، جایی که اروم میگیری، دوست داری زمان بیایسته و هیچ کس مزاحمت نشه، هیچ فکر و نگرانی رسوخ نکنه، تو باشی و سکوت شب، تو باشی و امنیت لحافی که تورااحاطه کرده. کاشکی میشد روزی را تو دنیای موازیمون باشیم. کاشکی میشد یک روز مغزمون را به سکوت اجاره بدیم، همه چی را بریزیم بیرون و با مغز اروممون نظاره گر ارامش بشیم. تمام.


نوشته شده در : یکشنبه 25 آبان 1399 hamideجمعه 30 آبان 1399 11:42

سلام آسمان جون خوبی؟ ی سوال درسی داشتم در زمینه داروسازی البته من رشتم مهندسیه برای پایانامم میخام بدونم اسید لاکتیک یا پلی اسید لاکتیک رو چطوری تولید میکنن یا ب نظرت اینجور اطلاعاتو میتونم از کجا پیدا کنم؟

پاسخ اسمان پندار : سلام حمیده جون، لاکتیک اسید یکی از مواد پرکاربد صنعت داروسازی هست، ولی فقط بچه های شیمی تو کار ساخت مواد هستن و حتی بچه های بخش فورملاسیون رشته داروسازی صنعتی( فارماسیوتیکس) همه مواد اولیه را اماده میگیرن و مواد مختلف دارویی( قرص، پتچ.٫ ....) را میسازن یا بقولی فرموله میکنن. ببین کلا از لحاظ علمی این سوال مطرح هست ساخت اسید لاکتیک چه منفعتی میتونه داشته باشه، فرمول و روش ساختش که چیز جدیدی نیست که بخواهی مقاله کنید، بخاطر در دسترس بودن، قیمتش خیلی کمتر درمیاد! پس هدف و منفعت علمی از ساختش چی میتونه باشه؟

No comments:

Post a Comment

 سلام این وبلاگ آرشیویست از وبلاگ قبلی من mennomen.mihanblog.com اما مطالب جدید رو در بلاگ اسکای منتشر خواهم کرد لطفا اونجا سربزنید!  ممنونم...