Saturday, December 12, 2020

 مهر1397

تفاوت تحصیلی اینجا با اونجا

» نوع مطلب : درس و مشق خارجکی ،

سلام سلام اقا خانم من دیروز متوجه شدم میهن بلاگ اپ ایفون هم داره، البته احتمالا جدیدا اضافه شده چون قبلا چك كرده بودم و هیچی نبود احتمالا همین اپ كمك كنه تندتر پست بذارم خوب یكی از بچه ها از سیستم تحصیلی اینجا پرسیده بود، اینجا استادها جلسه اول سیلابس میدن، یعنی برنامه درسی هرهفته اشون را مشخص میكنند، زمان امتحانهای میان ترم و پایان ترم را مشخص میكنند. این برنامه را یا با ایمیل یا سایت دانشگاه كه مخصوص ارتباط دانشجو و استاد ساخته شده میفرستند. البته بعضی استادها سیستم ایمیل را به این سایت ترجیح میدن. اما بعضی تا تكلیف و امتحان ونمره ها را هم از طریق همین سایت میفرستند. تو همون سیلابس كتابهایی كه بدرد اون كلاس میخورن معرفی میشه. تو كلاسها استادها یا روتخته مینویسن یا اسلاید میذارن، اگه اسلاید اماده كردن همون را به دانشجوها میفرستن كه از روش بخونند. اگه هم رو تخته درس میدن مثل ایران نوت برمیداریم و از رو نوتهامون درس میخونیم. یك موردی كه اینجا هست اینه تكلیف و كوییز و امتحان تو طول ترم زیاد داریم كه با درصد بالایی رو نمره پایانی تاثیر میگذاره. خوب تفاوت بزرگ دیگه اینجا با ایران اینه، فاصله دانشجو و استاد تو كلاس حفظ شده. منظورم اینه تو ایران خیلی دانشجوها با استاد شوخی میكنند و سر زودتر تموم كردن كلاس و عقب انداختن امتحان و درصد نمره و خود امتحان چك و چونه میزنن اما اینجا این خبرها نیست، مثلا ما دیروز امتحان داشتیم تو ٤٠ دقیقه امتحان دادیم و بلافاصله استادشروع به درس دادن كرد و دوساعت بیوقفه درس داد، اونهم درس سنگین، خود من اونقدر خسته بودم كه واقعا از درس هیچی نمیفهمیدم و بنظرم بقیه هم همینطور بودن اما جیك هیچكس درنیومدو فكر كنم فقط خود استاده از رو قیافه بچه ها میفهمید كه همه خسته اند و میگفت خوب یك تاپیك دیگه هم اضافه كنم و این اخریشه ودیگه تموم. یا توضیح داد سه ساعت كلاس طولانیه اما دوره گردوایت همینه و حتی بچه ها شلوغ نكردن اره یا نه استاد و این حرفها،راستی به بچه هایی كه فوق لیسانس و دكتری میخونند میگن گردوایت.


نوشته شده در : چهارشنبه 4 مهر 1397

تابو شکنی

» نوع مطلب : من و خودم ،

سلام علیکم

میگم کدوم شما تا حالا خودتون را به چالش کشیدید و تابوشکنی کردید ؟
خوب بذارید من خاطره خودم را بگم. همه امون میدونیم مصرف الکل توایران خیلی بابه. حتی میگن از لحاظ مقدار بیشتر از استانداردجهانیه. و البته لعنت به مسئولین که امار را میدونن اما جلوی ورود مشروبات الکلی را میگیرن و این همه فوتی و کوری و دیالیزی دراثر مصرف الکلهای دست ساز پیش میاد. البته میدونم مصرف الکل فراگیر نیست و احتمالا درصد کمی از ایرانیها مینوشن اما همون عده باید یواشکی و با کلی رابطه بازی مشروب مطمئن پیدا کنند. که متاسفانه بعضی اوقات هم چندان مطمئن نیست. . 
 خانواده من هم مثل خانواده خیلی از شماها یک دست نیست و مومن و معتقد و لاییک و غیر معتقد همه با هم حضور دارن و جمعند. بزبون دیگه همه جور ادمی داریم . مادر من همیشه بشدت مخالف مصرف الکل بوده و هست. خودش هیچوقت ننوشیده و اما چون دایی ام یک زمانی دایم الخمر بود فکر میکنه مصرف الکل باعث میشه طرف رفتارهای زشت و غیر معقولی از خودش نشون بده.و نظری بشدت منفی داره. خلاصه ما تو همچین محیطی با این طرز فکر بزرگ شدیم که خوردن الکل یعنی از دست رفتن رفتار عادی که خیلی زشته. 
اولین بار که نشستم و الکل خوردم نه اینکه لب بزنم و ببینم طعمش چطوره وبعد نخورم. موقعی بود که خودم داروخانه داشتم و مردم میومدن الکل گندم از داروخانه ها میخریدن. خلاصه کنجکاو شدم و یک بطر الکل اتیلیک و یک ابمیوه البالو خریدم و بردم خونه. اون موقع من داروخانه ام توی یک شهر خیلی خیلی کوچیک بود ویک سوییت اجاره کرده بودم و تنها زندگی میکردم. من الکل دست ساز خودم را با درصد 10-30% ساختم و خوردم و خوردم تا ببینم چی میشه. و فقط سرگیجه شدید تنها چیزی بود که گریبونم را گرفت. 
بهرحال بعد از اون بعداز ازدواج تو مهمونی ها دوستانه و یا فامیل پدری راستین مشروب همیشه سرو میشد و من هم در حد متعادل میخوردم اما وقتهایی که باخانواده خودم مسافرت خارج از کشور میرفتم و مثلا تو هتل مشروب سرو میشد.بخاطر طرز فکر مادرم و تعدادی از فامیل وانمود میکردم من و راستین با الکل غریبه ایم. تا حالا لب نزده ایم و ما الکل اصلا و ابدا.  
بعد از اینکه اینجا اومدیم داستان بهمون صورت بود.یعنی مشروب همیشه تو خونه ما حضور داره اما حتی ماهی یکبار هم نوشیده نمیشه و اگه  مهمونی بدیم وپارتی و مهمونی بزرگی باشه ما هم تو جمعیم و درکنار بقیه خوردنیها مشروب هم میخوریم.اما تو این چندسال تا حالا پیش نیومده بود که من و راستین دوتایی بریم بار و همیشه همراه جمع رفته بودیم بار. تا جمعه که بعد از دانشگاه من  رفتم دنبال راستین و تصمیم گرفتیم بجای رستوران بریم بار. و این بار من تصمیم گرفتم عکسی از بار و مصرف مشروب را تو اینستا، جایی که از ریز و درشت فامیل حضور دارن بگذارم. و اما دلیلم؟ استدلالم اینه که ما دوتا ادم عاقل و بالغیم. من هم که ادم بالای منبر رویی تو فامیل هستم اما چطور میتونم برای دیگران روضه بخونم وقتی خودم با این قسمت زندگیم صادق نیستم. شرط سالم زندگی کردن قبول داشتن خودمون و عقایدمونه. چیزی که انتخاب کردیم. این از طرفی نشوندهنده اعتماد به نفس و بلوغ اجتماعی برای خودم هم بود، این که برام خیلی مهم نیست دیگران چی فکر میکنند . من به مادرم خیلی احترام میذارم و دوستشون دارم. اما ناصادق بودن راه احترام نیست. خلاصه تابو شکنی کردم . مادرم اصلا تو رو خودشون نیاورن و مثل همیشه قلب و عشق کامنت گذاشتند.میدونم اگه برگردم ایران. فامیل بامزه ام خیلی سربسرم میگذارن و کمی معذب میشم. اما من هم میتونم جواب شوخیهاشون را با شوخی بدم. مهم اینه که الان به این تابو شکنیم افتخار میکنم 


نوشته شده در : یکشنبه 8 مهر 1397زرییکشنبه 8 مهر 1397 21:48

وووی دختر چه تابوشکنی ای! از مامانت خوشم اومد به روی خودش نیاورده و طبیعی گذشته:*) البته امکانش زیاده بیایی تهران اقوامت هم چیزی نگویند خیلی داره بین مردم جا میافته که کمتر فضولی همدیگه را بکنند خالا شاید پشت سرت یه جیزهایی بگویند خخخخ

بنظرم مصرف مشروب خیلی فامیلی است، مثلا تو اقوام ما واقعا به هیچ وجه مرسوم نیست و من اصلا ندیدم با اینکه اصلا خیلی مذهبی نیستند من هم با اینکه پیش اومده و دیدم تو خونه ی دوستانم اما هیچ وقت امتحان نکرده ام حالا مطمین هستم دلیل مذهبی ندارم اما واقعا نمیدونم چرا نخواستم امتحان کنم!

پاسخ اسمان پندار : هاهاها زری خودم هم هنوز ووی هستم. میگم شاید هم مامانم ندیده:)) بهرحال میشناسمش اهل دادو قال نیست اما ناراحت میشه و دلخوریش را بیان میكنه. فامیل من هم مثل فامیل تو هستند، اما مطمئنم هم پشت سرم حرف دارم هم تو روم. اخه یك كمی مدل شوخی و تیكه ای هستند.

شاید تو ذهنت حس منفی نسبت بهش داری

اقای نابینا

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال پنجم) ،

گفته بودم با یك اقای نابینا اشنا شدم؟؟ نه نگفته بودم. بعله اشنایی ما اینطور شروع شد كه ایشون عصا زنان تو ایستگاه دم خونه ما ایستاده بود، بعد قطار اومد و وارد شد و احساس كردم دنبال جای خالی میگرده بشینه. اما نتونست پیدا كنه درحالی كه همون روبروش چندجای خالی بود خلاصه ازش پرسیدم میخواد بشینه گفت اره منم دستش را گرفتم بردم كنار صندلیها، وشروع به حرف زدن كردیم، بعد یكم مسیرش را تغییر داد كه بیشتر حرف بزنیم. بعد هم پرسید میتونه شماره ام را داشته باشه و گاهی هم را ببینیم خلاصه بله را دادم و یك مدتی هست مسیج بازی میكنیم، البته برای من هم سوال پیش اومد چطور مسیج میخونه؟ میشنوه و بهم نشون داد چطور مسیج میفرسته. ( نرم افزار مخصوص دارند) خلاصه راستین كمی مخالفه میگه تو خودت به اندازه كافی مشكل داری الان نمیتوتی یك نفر دیگه را هم ساپورت كنی اما من خودم فكر میكنم بدم نمیاد دوستیم را ادامه بدم( انگار به یك گوش شنوا احتیاج دارم) خلاصه دفعه دوم كه دیدمش تصمیم میگیرم ادامه بدم یا نه


نوشته شده در : چهارشنبه 11 مهر 1397

روزانه

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال پنجم) ،

سلام به دوستهای گل. یکشنبه هست و با کمی تنبلی دیر بیدار شدم یکجورهایی سعی میکنم کمی با این تشویقیهای کوچیک بخودم جایزه بدم که الان علتش را خدمتتون میگم. کلی کار خونه دارم چون دوسه هفته هست وقت نمیکنم تمیز کاری کنم و گذاشتم برای امروز. جدا از اون درس خوندن هم هست چون سه شنبه امتحان ارگانیک کمیستری داریم. درواقع شش تا کوییز . یک میان ترم و یک پایان ترم مجموعه این درس سنگین پرامتحانه. استادمون ملالغتی با جزییات، واکنشها را توضیح میده و تو امتحانها ازمون میخواد. کوییز سری پیش را با وجود اینکه خونده بودم خراب کردم که علتش اینه توضیحات را با اصطلاحهای شیمی مورد علاقه اش و نشون دادن مکانیسمها با شکل ننوشتم. برای همینه که کمی نگران این درس هستم که ایا اخرش موفق میشم به زبون مورد علاقه این استاد بنویسم یا نه.جالبه درسی هست که واقعا بدردم هم نمیخوره.  ازوقتی حقوقم با تمدید نشدن پول  پروژه و تی تی هم به کارهام اضافه شدن حدود یک چهارم شده که سری پیش توضیح دادم  زیر فشار اقتصادی رفتیم و باید مراعات کنیم. شاید درکل ناامید شدنم از پروژه. تی ای شدن. حقوق پایین. درس مزخرف. نگرانی از تز و درنظر گرفتن احتمال موفقیت خیلی کم  اون پروسه ای که  که  زمان رسیدن به گرین کارت را نصف میکرد باعث شده یک مدت اضطراب و استرس تو ناخوداگاهم حک بشه که با خوب نخوابیدن و حس استرس همیشگی همراه شده. همین بود که تصمیم گرفتم تا فرصت تراپیستهای رایگان دانشگاه و بقول خودشون بشدت محرمانه را امتحان کنم . تاحالا یک جلسه رفتم و فعلا گزارش زندگی دادم. هرجند نمیتونم و نمیخوام کامل اعتماد کنم و همه زندگیم را به مشاور تحویل بدم. اما چیزی که برام جالب بود این بود طرف امریکایی بود و هیچی در مورد وضعیت دانشجوهای اینترنشنال نمیدونست و با شنیدن اینکه ما نمیتونیم خانواده هامون را ببینیم و قانونهای تراول بن چشمهاش گرد و گردتر میشدو فقط میگفت قابل درکه چرا استرس داری. خلاصه به دوستانی که قصد مهاجرت دارن توصیه میکنم یا امریکا را از لیستتون خط بزنید یا خودتون را برای یک دوره ده ساله ندیدن خانواده اماده کنید. اخه شنیدم داره یک قانون ژانویه تو سنا مطرح میشه که درصورت تصویب ،عملا 10-15 بعد درس نمیشه از امریکا خارج شد.

خوب من برم که خیلی کار خونه و درس دارم. 
روزهاتون به زیبایی پاییز
راستی برای من که سپتامبر یعنی شهریور مهرخودمون خیلی زود گذشت برای شما چطور بود؟
شلاله جان مدتی هست کم پیدایی، خوبی؟


نوشته شده در : یکشنبه 15 مهر 1397  مهرانپنجشنبه 19 مهر 1397 13:52

سلام خانم دكتر عزیز و بزرگوار

حالتون چطوره ؟

در مورد كدام قانون فرمودید ؟

چرا نمیشه تا 10 سال برگشت ؟

میشه كمی بیشتر توضیح بدین و موضوع را باز كنید ؟

پاسخ اسمان پندار : سلام براتون مطلب را اینجا كپی پیست میكنم

Abolfazl zargari:

موضوع اصلی گروه لایحه اچ.َآر.392 (و اس.281) راجع به حذف سقف کشوری برای گرین کارت میباشد.


آخرین خبر: در تاریخ 07/25/2018 این لایحه به لایحه بودجه DHS برای سال 2019 اضافه شد و در کمیته بودجه به تصویب رسید.


قدم بعدی: بعد از معرفی (شماره شدن)، این لایحه بودجه به کمیته قوانین House فرستاده میشود.


قانون فعلی: ظرفیت کل گرین کارت بر اساس کار(بدون در نظر گرفتن کتگوریهای 4 و 5) 120000 در سال میباشد. طبق قانون فعلی هر ملیت (محل تولد) میتواند حداکثر 7% در هر کتگوری برای گرین کارت تقاضا داشته باشد. تعداد باقیمانده گرین کارتها به کشورهایی که تقاضای بیشتری دارند (هند و چین) تعلق میگیرد. برای مثال در سال 2017 تعداد گرین کارت صادر شده برای هندیها کمی بیش از 23000 بوده است (19% کل). ایران جز کشورهایی است که تقاضای گرین کارت آن کمتر از 7% است. بنابراین صفی برای ایرانیان برای گرفتن گرین کارت وجود ندارد. از طرف دیگر بین 600,000 تا 1,000,000 متقاضی هندی وجود دارد. در نتیجه این صف بزرگ، یک هندی بین 7 تا 10 سال باید منتظر بماند تا اجازه درخواست گرین کارت بیابد.


تغییرات در صورت تصویب: سقف 7% برای ملیتها حذف خواهد شد. همه متقاضیان در یک صف قرار میگیرند و تاریخ درخواست اولیه (زمان فرستادن فرم I-140 یا پرم) مبنای اجازه درخواست گرین کارت خواهد بود. به این وسیله کسانی که با صف طولانی مواجه هستند می توانند به سرعت درخواست گرین کارت بدهند. توجه کنید که تعداد 120000 افزایش نخواهد یافت.


زمان اجرا: در صورت تصویب قبل از 30 دسامبر 2018، این قانون از 1 ژانویه 2019 به اجرا گذاشته میشود.


تأثیر تغییر قانون بر ایرانیان: این قانون یک دوره گذار سه ساله برای کشورهای بجز هند و چین پیشبینی کرده است. افرادی از ملیتهای بجز هند و چین که در سالهای قبل از 2019 تقاضای اولیه (فرم I-140 یا پرم) در کتگوریهای 2 و3 داده باشند، در یک صف قرار خواهند گرفت و در سال 2019 15% و در سالهای 2020 و 2021 10% کل گرین کارتها به این صف اختصال خواهد یافت. بعد از سه سال دوره گذار، فقط یک صف بر اساس تاریخ تقاضای اولیه وجود خواهد داشت. بنابراین پیشبینی میشود که برای ایرانیانی که به هر دلیل در سه سال اول نتوانسته اند به سر صف برسند مدت انتظاری در حد 7 تا 10 سال بوجود بیاید. اگر قبل از تصویب این قانون درخواست نهایی (فرم I-485) فرستاده نشده باشد، چنین افرادی نیاز به حفظ وضعیت قانونی در آمریکا دارند یا باید کشور را ترک کنند. با توجه به Travel Ban برای ایرانیان گرفتن گرین کارت بسیار سخت خواهد بود.


چه میتوان کرد: طبق قوانین آمریکا هر فرد حاضر در آمریکا دارای حق اظهارنظر در هر زمینه ای میباشد. بنابراین بهترین راه برای جلوگیری از تصویب این قانون اطلاع رسانی در شبکه های اجتماعی و تماس با نمایندگان و سناتورهای کنگره میباشد. با توجه به بحثهای صورت گرفته در گروه باید بر 5 نکته تأکید شود:


1- متقاضیان هندی در حال حاضر حدود 20% کل ظرفیت گرین کارت را به خود اختصاص داده اند. این عدد با تعداد کل جمعیت هند سازگار است. چرا باید بیش از این مطالبه کنند.


2- اگر صف برای کشورها وجود نداشته باشد، یک کمپانی میتواند تعداد زیاد گرین کارت برای کسانی که در حال حاضر در آمریکا حضور ندارند تقاضا کند.


3- با تصویب این لایحه زمان انتظار 10 سال به همه متقاضیان از همه دنیا منتقل خواهد شد. بنابراین این لایحه مشکل زمان انتظار را حل نمیکند. فقط آن را به همه منتقل میکند. این موضوع به گوناگونی نژادی در آمریکا صدمه میزند.


4- با تصویب این لایحه هر متقاضی مجبور به درخواست برای ویزای کار میشود، حتی فردی با مدرک دکتری و تعداد فراوان مقاله و اعتبار علمی.


5-ایرانیان باید با مسأله Travel Ban مواجه هستند و نمیتوانند با ویزاهای کاری به بیرون از آمریکا سفر کنند. تصویب این لایحه متقاضیان گرین کارت از ایران را عملا به زندانیان در خاک آمریکا تبدیل خواهد کرد.

زینبدوشنبه 16 مهر 1397 20:58

چه قانون ناعادلانه. امیدوارم مشکل حقوقی داشته باشه و تصویب نشه اصلا.

چی بهشون می رسه از این سختگیری های نابجا؟

امیدوارم کارات خوب پیش بره و نمره ات عالی بشه.

پاسخ اسمان پندار : اره زینب جان، البته راستش تصویب این قانون به نفع هندیها و چینیها هست كه سالها باید منتظر ویزای كار باشن،یعنی قبلا هركشوری سهمیه داشت اما الان میخوان سهمیه را بردارن. متاسفانه برای ما اما خوشبختانه برای طرفداران ترامپ، ایشون داره به یكی یكی حرفهاش عمل میكنه و البته طرفدارهاش را خشنود. البته بعید میدونم این قانون كارجمهوری خواهها باشه بنظرم بیشتر حالت اصلاح قانون قبلی را داره كه بنظرم بدتر میشه اوضاع.

ممنون عزیزم

اب و هوای زمستونها

» نوع مطلب : نیویورک ،نگاه اول ،

دیروز یك بارون حسابی اومد و از امروز هم رسما برگها مهمون زمین شدند و پاییز رخ نمایی كرد. هوا هم یك ریزه خنك شده كه البته همچنان هول و حوش ٢٠ +میچرخه. خلاصه با یك كت راحت میشه از این هوا لذت برد. درواقع این شهر با اینكه بهار و پاییز كوتاهتر از سه ماه داره اما عملا چهارفصلیه، درحالی كه تهران زمستونش حذف شده و جاش یك پاییز طولانی سرد و بدون بارون داره. البته خیلیها وقتی اسم زمستون نیویورك میاد یاد قطب شمال می افتن كه خوب این اشتباهی بود كه خود من هم میكردم.:) در واقع عدد -١٠ برای ما ایرانیها یعنی خیلی سرد و -٢٠ بعنی قطب، كه خوب قضیه اینه اولا ما همچین سرمایی را كم تو ایران داریم كه دقیقا حسش را بدونیم دوم پالتو و كاپشنهامون اصلا مناسب این سرما نیست. یعنی -٢٠ به این معنی نیست ده لایه لباس رو هم بپوشیم بلكه به معنی كنار گذاشتن پالتوهای معمولمون و پوشیدن نوعی كاپشن هست كه اتفاقا كلفت و ضخیم هم نیست. این كاپشنها را شاید بعنوان كاپشن پفی تو ایران هم دیده باشید. یعنی داخلش پشم شیشه و درحالت مرغوب پر هست كه بعنوان عایق عمل میكنه و اینطوری سرمای -١٠ یا -٢٠ با این نوع كاپشن و دستكش و كلاه و شال گردن تبدیل به یك زمستون مفرح میشه. سال اول كه من اینجا بودم این نوع كاپشن را نداشتم و با یك پالتو و چند لایه بافتنی زمستون را سر كردم كه انصافا اذیت شدم، اما از سال دوم كه این كاپشنها( داون) را خریدم حسابی از زمستونش هم لذت بردم. و اما كفش. ماه اول كه رسیدیم امریكا پاییز بود وخواستیم برای راستین كفش بخریم. خوب راستین كفش لازم بود و ما هم تازه رسیده بودیم و اصلا با فروشگاهها و حراجیهای اینجا اشنا نبودیم مستقیم رفتیم تو اولین مغازه مغازه كفش فروشی نزدیك خوابگاه و با اینكه فروشنده با اطمینان میگفت نیم بوت برای زمستونهای برفی اینجا كافیه، ما با شك و تردید فراوون با پرداخت سه برایر هزینه ای كه الان برای یك كفش مارك میكنیم نیم بوت را خریدیم و بعدا فهمیدیم بیشتر از كافی هم بوده و ازاون زمستون پر برف و بارونی شبه قطبی كه ما تصور میكردیم خبری نیست. خلاصه یكجورهایی امروز نقش گزارشگر اب و هوای نیویورك را بازی كردم.


نوشته شده در : جمعه 20 مهر 1397

مد

» نوع مطلب : من و خودم ،

دوسال اولی كه اومده بودم اینجا اگه خرید لباسی میكردم همون اصول ایران را درنظر میگرفتم. یعنی لباسی كه میشه تو مهمونیهای ایران پوشید و یا مانتو و شلواری كه بدرد ایران هم بخوره. تو دوسال بعدی یعنی از وقتی كه میدونستم حالا حالا برگشتی به ایران نیست. خریدهامون را براساس جامعه اینجا و البته جیبمون تنظیم میكردم. اینجوری بود كه دیشب وقتی خواستم برای وقت گذرونی كمی تو اینستا و این جورصفحه ها بگردم شوك شدم. اول بخاطر اینكه در عرض دوسال چقدر از این جامعه و طرز فكر فاصله گرفته بودم كه حتی دیدن این صفحات برام عجیب بود و دوم ترس از جامعه ایران و بیاد اوردن همه چشم و هم چشمیها، مد و رقابت برای ناخن و دماغ و موی قشنگتر. اون زمان كه من ایران بودم من هم بخشی از این جامعه بودم، ماهی یكبار ارایشگاه برای ناخن، ماهی یكبار برای مو، هر فصل دنبال مد مانتو و روسری. لیزر و بوتاكس واخرین تكنیكهای رسیدگی به پوست.ولی حالا عملا و فكرا كیلومترها از این طرز فكر فاصله گرفتم و چقدر راحتتر و ساده تر زندگی میكنم. جالبه با این وجود هنوز با فاصله زیادی متفاوت از دانشجوهای دیگه هستم طوری كه یكی دوبار ازشون شنیدم كه من خیلی پول صرف مو و لباس میكنم و به اصطلاح ( وای جالبه كلمه فارسیش یادم نمیاد)دور میریزم. كدوم درسته، مسلما زندگی الان. چون اولین حسم بعد از دیدن این صفحات ترس بود و بعد تعجب.


نوشته شده در : یکشنبه 22 مهر 1397یکیپنجشنبه 26 مهر 1397 13:34

سلام آسمان جان. من از اول این طوری که شما میگی بودم. کلا همیشه دوست دارم خودم باشم، دوست ندارم دنباله رو بقیه باشم. تو یک شهر کوچیک زندگی می کنم و اینستا ندارم، واسه همین نمی دونم دقیقا چه چیزهایی رو می گی. ولی لباس پوشیدن دخترا اینجا خیلی قشنگ شده. از اون جو خاک بر سری که گیر می دادن مانتو کوتاه نپوش، لباست چرا تنگه، چرا موهات انقدر بیرونه خبری نیست. من از هر چیزی ناراضی باشم از این بک مورد خیلی راضی ام!

پاسخ اسمان پندار : نیكی جونم سلام، اتفاقا خود من هم نسبتا خیلی دنبال این چیزها هستم اما فكر میكنم تو این چندساله این رقابت برای زیباتربنظر رسیدن به یك مسابقه نفس گیر تبدیل شده. ولی در كل منم طرفدار رنگ. و شیك پوشی و بخود رسیدن هستم.

روزگارت رنگی

بهارکپنجشنبه 26 مهر 1397 00:44

وای وای وای نگو آسمونی جان که من از دست حرف مردم آخر میرم فضا معتاد میشم. آقا من از رنگ کردن مو خوشم نمیاد. الانم موهام سفید بدجور شده ولی با همه این حرفا حاضر نیستم رنگ کنم. سر دو هفته دوباره باید رنگ کنم اسارت به تمام معنا. البته من اسیر لباسم و هر دقیقه دارم برای خودم لباس میدوزم. ولی سر یه چیزایی گیر دادم که خلاف جریان شنا کنم. تازه شم دکتر بهم گفته رنگ نکن سرطان میگیری. رو حرف دکتر که نمیشه حرف زد میشه؟ خاک به سرم. نه نمیشه... :)

پاسخ اسمان پندار : بهارك جون كامل میدونم چی میگی، من هم یك خاله دارم از مو رنگ كردن خوشش نمیاد و الان موهاش جوكندمی خوشگل شده، خودم هم حتما باید ماهی یكبار ریشه گیری كنم چون خیلی سفید دارم. البته یكسالی هست موهام را بور كردم و به نفعم شده چون ریشه كه درمیاد قاطی بورهاست و معلوم نیست چی به چیه

طنازچهارشنبه 25 مهر 1397 13:40

سلام عزیزم راجب مطلبی که نوشتی باید بگم مد و نوع لباس و آرایش مثل خوردن آب شور میمونه هرچی ازش بخوری تشنه تر میشی و حریص تر...

در نوع خود پوشش و ظاهر زیبا و مرتب نه تنها واجبه بلکه ضروری هم هست و این چشم و هم چشمی ها متاسفانه خیلی زیاد شده توی ایران و تنها کسانی که ازین فرهنگ سود میبرن دکتر های متخصص زیبایی و آرایشگر ها هستن...

منم ولم کنی خیلی ولخرج و عشق خرید لباسم ولی از وقتی رفتم سرکار دستم تو جیب خودمه حواسم و خیلی جمع کردم

پاسخ اسمان پندار : میدونی طناز جون منم خودم طرفدارظاهر زیبا و مرتب و شیك هستم، اتفاقا خیلی هم لذت میبرم اما قضیه اینه كه احساس میكنم كم كم این قضیه بیشتر توی یك سیكل معیوب همه میكنن پس درسته و من هم باید بكنم افتادن، مثلا من یك دخترخاله دارم كه اتفاقا ساده تر از من میگرده و سنش هم كمتر از منه اما پارسال رفت پوستش را كشید و هرچی گفتم برات زوده گوش نكرد، امسال هم میخواد نخ بذاره. خلاصه من فكر میكنم محیط خیلی موثره

رویاسه شنبه 24 مهر 1397 13:31

آسمون عزیز کاملا موافقم متاسفانه تو ایران مردم رفتن دنبال یه زندگی مبتذل به خصوص بین خانمها واقعا فاصله زیادی پیدا کردن از کتاب سفر فیم ورزش و ... تمام فکر و ذکرشون شده تجملات و بدتر از اینها اینه که خیلی از اینها مادر هستن و دنبال چیزهایی هستن که تو زندگی ارزش نیستن باور کن تو باشگاه کسی نمیاد واسه سلامتی و شادابی روح میان واسه برجسته کردن و یا لاغر شدن بارها و بارها مواجه شدم با خارج نشینهایی که تفکراتشون زمین تا آسمون با ما فرق داره

پاسخ اسمان پندار : میدونم رویا جون چی میگی، نمیدونم اما احساس میكنم یكجور مهمون بازی و پارتی بازی دروغین تو ایران رواج پیدا كرده. البته تو ورزش و باشگاه رفتن، فكر كنم لاغر و كردن موضعی جهانی باشه ، مهم اینه كسی كه به ورزش عادت میكنه خودبخود سالم تر هم زندگی میكنه

زریدوشنبه 23 مهر 1397 22:10

خب آسمونی جان من فکر کنم شما اونجا بالاجبار شروع کردی این هزینه ها را کمتر کنی و‌گنترل کنی که بر هزینه هاتون مدیریت شده باشه و بعد تازه متوجه شدی که این مدلی چقدر راحت‌تری؛)) بدی قضیه اینه این هزینه ها تمومی نداره و اگر ولش کنی هی مدل ها و‌تبلیغات جدید از راه میرسه! یعنی اگر آدم تو دامشون بیفته خلاصی نداره! من خودم شخصا اصلا دنبال این چیزها نیستم و واقعا راحتم از این بابت اما خب یه موقعهایی انکار آدم زیادی ساده‌ میشه و خب نگه داشتن اون هویت و اصالت سخت میشه

پاسخ اسمان پندار : زری گلم، راستش نمیدونم چطور توضیح بدم اما ما روش خاص خودمون را تو مدیریت پول داریم. یعنی مثلا همون سال اول كه خیلی جدی مواظب خرج كردنمون بودیم هم اگه میخواستم رژ لب بخرم رژ مارك ٢٠ دلاری خریدم نه رژ سه دلاری. اما اگه یادت باشه ٧-٨ جلسه لیزر ایران رفتم و ٢-٣ جلسه دیگه لازم دارم اما چون ضروری نیست تو این دوسال سمتش نرفتم اما فرضا معتقدم سالی یكبار بوتاكس لازمه برای پیشگیری از چروك و وخیمتر شدن قبلیها و حتما میرم. كلا نمیدونم چطور بگم اما مثلا ارایش سبك میكنم. گاهی اصلا ارایش نمیكنم. یك زمانی به عمل بینی فكر میكردم اما الان میدونم هرچی طبیعی تر بهتر. خلاصه منظورم این طرز فكر بود

سمیهدوشنبه 23 مهر 1397 20:55

سلام در مورد لباس و مطلبی که گفتید با شما موافق هستم. احساس میکنم فکر آدم آزادتر میشود. ببخشید یک سوال- شرایط دریافت گرین کارت برای نخبگان چی هست؟ چه شرایطی دارد.

ممنونم. امیدوارم موفق باشید

پاسخ اسمان پندار : سلام سمیه جان، نوع ویزاش niw هست. من خودم چون انجام ندادم كامل درجریان جزییات نیستم. گوگل كنید بهتر اطلاعات میگیرید

وقت

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال پنجم) ،چرت و پرت نویسی ،خودشناسی ،

میخوام از بخشی از سختی درس خوندن به زبان انگلیسی بگم، شما كه از سال اول امریكا اوندن همراه من بودید میدونید كه من ترم اول مشكلات خیلی زیادی برای فهم كلاسها داشتم، گاهی هیچی از یك كلاس نمیفهمیدم و مجبور بودم خودم از كتاب فارسی زبان و یوتیوب و گوگل بفهمم. البته خیلی زود فهمیدم خوندن از كتاب فارسی غیر از درس دیفرانسیل انتگرال اصلا كمك كننده نیست، و كتابهای فارسیمون غیر علمی و كیلویی ترجمه شده. بگذریم، از ترم دوم سوم بود كه یادگرفتم جزوه از بقیه بگیرم و با خوندن جزوه و نصفه نیمه سركلاس فهمیدن، خودم را در حد متوسط تا متوسط خوب كلاس نگه داشتم. یواش یواش لیسنینگم بهتر شد، هم پروژه شدن با موبور هم خیلی كمك كرد كه وضع زبانم تغییر كنه و دیگه میتونستم ٩٠-١٠٠ درس را تو كلاس بفهمم و جلو برم، اما این هنوز به این معنی نیست تو لیسنینگ و درك مطلب مشكل ندارم، درواقع میشه گفت اون هوش ذاتی لازم را تو یادگیری زبان ندارم، مثلا راستین كلا١-٢ ترم كلاس زبان تو ایران رفته اما زبانش خیلی بهتر از منه و بخصوص لیسنینگش كمتر مشكل داره، اگه هم مشكلی هست تو تنبلیش برای یادگیری سیستمیك كلمه اكادمیك هست. یك جورهایی من كاملا با سیستم اموزش پروش ایران بزرگ شدم اما هوش eq پایینی دارم اما راستین كه ناپلئونی نمره میگرفته این بخش هوشش، یعنی یادگیری از محیط حسابی قوی شده. خلاصه همه اینها را گفتم كه بگم همچنان از زبان بخصوص بخش لیسنینگ مینالم. برای درس شیمی الی مجبورشدم برای اولین بارصدای استاد را ضبط كنم، شاید یك بخش را ده بارگوش میكنم و اخرش نمیفهمم چی گفت اما خوب مطمئنم تا اخر ترم سردرمیارم . قضیه اینه گاهی اوقات حرفهای موبور را هم نمیفهمم فقط اونقدر باهاش صمیمی شدم كه مجبورش میكنم عین ده بار را تكرار كنه و یا با سرعت كم بگه كه اخرش بفهمم، اما خب خودمونیم همیشه كه نمیشه این روش را اجرا كرد، باید برای زبان خوندن وقت بگذارم اما برنامه سنگین وقتی برای اینكار نمیذاره. البته اگه این حرف را جلو موبور بزنم به فارسی میگه " خیلی تنبلی"" جالبه یادگرفته خ را تلفظ كنه" در واقع منرا بخوبی میشناسه كه چطور وقت تلف میكنم، امروز میخواستم همون درس شیمی الی را بخونم كه سه شنبه امتحان دارم. شاید اگه ٣ ساعت مداوم و یا ٤ ساعت غیر مدارم می نشستم همون صبح ،درس خوندن را تموم میكردم اما قضیه اینه یكربع میشینم یكساعت دوساعت دور خودم میگردم و باز تكرار، اینطور بخودم میام و میبینم درس را خونده ام اما كل روزم را هم غیر بیهوده براش سوزوندم. خوب حالا موبور كه مدل و الگوی من برای موفقیت هست، احتمالا این وسط سه تا مقاله خونده، یك صفحه از تزش رانوشته درسش را هم خونده ورزشش را هم كرده و حتی مثلا با یكی از نرم افزارهایی كه برای كارمون ضروریه تمرین كرده، خلاصه اینطوری میشه كه یكی موفقه و یكی دنبال موفقیت میدوه." استفاده مفید از وقت"


نوشته شده در : یکشنبه 29 مهر 1397

No comments:

Post a Comment

 سلام این وبلاگ آرشیویست از وبلاگ قبلی من mennomen.mihanblog.com اما مطالب جدید رو در بلاگ اسکای منتشر خواهم کرد لطفا اونجا سربزنید!  ممنونم...