Saturday, December 12, 2020

 مهر1394

روز اول از سال دوم

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال دوم) ،

اوه اوه باز نوبت به درس خوندن من رسید و از شدت هول و سختی استارت اولیه از صبح ولو شدم رو زمین. اقا ما دیشب اسباب کشی کردیم به اتاق جدیدمون. دو متر ارزونترین موکت  پرز بلندممکن را خریدیم 70 دلار. 30 دلار هم دادیم اوردیمش تا اتاق و میخواهیم خوش و خرم این 4-5 ماه را رو این موکت زندگی کنیم. از یکطرف ادم که میاد به اصطلاح تو خونه زندگیش احساس راحتی میکنه که دیگه خواب و خوراکش طبق برنامه کسی نیست از یکطرف فهمیدم من هر موقع میام تو حونه یا اتاقی که برای خودمون هست بشدت دلم میگیرد و از نیویورک و این نوع زندگی حالم بد میشه. خوب دلیلش هم پوشیده نیست  چون دیدن اینکه تموم زندگیت شده چند تا چمدون و دوسه تا کارتن کوچیک خرت و پرت و نوعی از زندگی دربدری معلومه ادم غصه اش میگیره. حالا هرچی هم میخواهیم سر دلمون را شیره بمالیم و بهش وعده زندگی خوب چندسال اینده را میدیم گول نمیخوره که نمیخوره و همینطور به دل گرفتنش ادامه میده. شاید اصلا علت از صبح ولو شدنم رو زمین همین باشه نه استارت زدن برای درس بیو فارماسیوتیکس/فارما کوکینتیک. با اسمش حال کردید؟چشمم روشن سه شنبه امتحانش را دارم. احتمال داره اگه بخوام پی اچ دی بخونم برم برای همین رشته. یک درجه تخصصی تر از رشته خودم میشه. اوه اوه ساعت 4.5 عصره ناهار نخوردم گشنمه. چون تازه هم اومدیم غیر نون و تخم مرغ چیزی نداریم. این استرسه چی میگه تو دلم!؟ براتون از خونه و محله بگم. خونه خوبه تمیزه اما من هنوز جرات نکردم چمدونها را باز کنم و وسایل را بریزم بیرون. گفتم یکهفته زندگی میکنیم اگه اثزی از ساس نبود بعد باز میکنم. هم خونه ایها هم خوبن گرمن. فقط نمیدونم چرا هیچی وسیله برای این خونه نخریدن. اخه یعنی ما اتاق را بدون وسیله اجاره کردیم.(ترجیح میدادیم با وسیله باشه پیدا نکردیم) بعد اما معمولا خونه های اینجوری حداقل یک دست مبلی میز ناهاری چیزی تو نشیمنش داره. نشمین  را اینها خالی خالی ول کردن . همه غذاهاشون راهم میبرن تو اتاقشون میخورن. خوب چه کاریه.یکمی به زندگیتون قیافه بدید! بیخیال ما که 4-5 ماه بیشترامسال نیستیم. اما انصافا ادم گاهی عکس خونه های اجاره با مبلمان را میبینه حظ(درسته دیگه؟) میکنه . من نمیدونم چرا تواین یکماه که ما داشتیم میگشتیم همچین موردی به تورمون نخورد. دیگه از محل هم بگم تمام. ما محله یهو*دی نشین خونه گیرمون اومد. محله خوبیه. اما مثل محله قبلی پر از سوپر و بار و غیره نیست. کلا ادمهای جالب و خوبی بنظر میان. کاملا اهل خانواده. غروبها بچه هاشون عین بچگیهای خودمون دم در چندتا چندتا بازی میکنن. حتما میدونید که لباس پوشیدنشون هم خیلی خاصه. خانمها بلوز استین بلند و دامن و جوراب کلفت و اقایون هم کت و شلوار مشکی و کلاه و با نوع خاص مدل مو. فقط چیزی که از صبح در مورد این محله اذیت شدم سروصدای زیاد هست. انقدر صدای بوق ماشین میاد که انگار وسط  خیابون اصلی نشسته باشی. با کوچکترین توقفی تو کوچه هاشون شروع میکنن به بوق زدن اونهم نه تک بوق. بوووووووووووووقها بوووووووووووق. تازه غیر از صدای بوق صدای دریل از اونها که اسفالت خیابون را میکنن هم میاد خلاصه انگار کف تهران باشی. یک چیز دیگه هم هست. من تومحله قبلی از خود این خارجکیها یاد گرفته بودم به کسی میرسم لبخند بزنم. اما اینجا چون لباس پوشیدنمون باهاشون فرق داره. میفهمن از خودشون نیستیم. لبخند بی لبخند. خوب من برم. ساعت 5 شد. پاشم که یک سالاد فروشی معررررررررررکه پیدا کردیم. از ساعت 7 نصف قیمت میده.یک خرید مفصل چندروزه بکنم حالا هم برم یکدور دیگه ولو شم کف زمین بعد برم خوشمزه بخرم بعد اگه جونی مونده بود ساعت 9-10 شب درس خوندن را شروع کنم. این استرسه چی میگه!؟


نوشته شده در : جمعه 3 مهر 1394

آیداچهارشنبه 8 مهر 1394 16:34

سلام آسمان جان.خوبی؟

عزیزم تمام این ها رو بزار ب حساب تجربه جدید و خیلی خوبه ک در حال زندگی کنی ی وقتایی حال یعنی خوب درس بخونی ی وقتایی یعنی خوب تفریح کنی و ی وقتایی با لذت آشپزی کنی و یه وقتایی حتی تو ی اتاق کوچیک زندگی کنی!

باور کن زندگی ساکن و یکنواخت آدم رو بیشتر خسته میکنه و انگیزه رو میگیره.

آرام آرام خواهید مرد،

اگر سفر نكنید،

اگر كتاب نخوانید،

اگر به صداهای زندگی گوش ندهید،

اگر آنچه می كنید ارزیابی نكنید.

 

آرام آرام خواهید مرد،

وقتی كه عزت نفس خود را بكشید و به دیگران امكان ندهید كه به شما كمك كنند.

 

آرام آرام خواهید مرد،

اگر بنده عادت های خود شوید،

و هر روز بر همان مسیرهایی كه پیوسته می روید، بروید....

اگر مسیر خود را عوض نكنید،

اگر لباس هایی به رنگ های مختلف نپوشید

و با كسانی كه نمی شناسید صحبت نكنید.

 

آرام آرام خواهید مرد،

اگر از عشق ورزیدن پرهیز كنید،

و همه آن احساساتی كه انسان را آشفته می سازد،

و كسانی كه باعث می شوند تا چشمان شما برق زند،

و قلب شما از عشق به تپش درآید.

 

آرام آرام خواهید مرد،

وقتی از كارتان راضی نیستید یا از عشق خود گله دارید، و قصد ندارید كه زندگی تان را تغییر دهید.

اگر خطر نكنید و به دنبال آنچه كه در مقابل نامطمئن ها – بی خطر است نروید.

اگر به دنبال رؤیای خود نروید، و به خودتان اجازه ندهید كه حداقل برای یك بار هم كه شده از نصیحت های قابل درك فرار كنید!

 

امروز زندگی كردن را آغاز كنید!

امروز دل را به دریا بزنید!

كاری انجام دهید!

 

به خودتان اجازه ندهید كه آرام آرام بمیرید و فراموش نكنید كه همواره با نشاط باشید!




آسمان جان کجا خوش است آنجا ک دل خوش است.مهم اینه ک خودمون باعث دلخوشی خودمون باشیم تا تو همه شرایط حس خوشبختی بکنیم.









پاسخ اسمان پندار : ایداجون این مطلب را دیده بودم اما کامل فراموش کرده بودم. یادم رفته بود که چقدر با تمام وجود تغییر میخواستم. چقدر این متن را بجا گذاشتی. دقیقا حسش کردم. فهمیدمش. "خیلی خوبه ک در حال زندگی کنی ی وقتایی حال یعنی خوب درس بخونی ی وقتایی یعنی خوب تفریح کنی و ی وقتایی با لذت آشپزی کنی و یه وقتایی حتی تو ی اتاق کوچیک زندگی کنی!" راست میگی. خیلی هم راست میگی. دوستت دارم و ممنونم که بمن اهمیت دادی و این متن را برای من گذاشتی.

فریدادوشنبه 6 مهر 1394 10:58

سلام اسمانی عزیز

نگران نباش همه چیز درست میشه سرنوشت را بسپار دست خدا ولی خودت هم در امتدادش تلاش کن تا به خواسته هات برسی اتاق کوچیک و خونه بزرگ فرقی نمیکنه اگر دلت خوش نباشه مهم اینه که الان جایی هستی که خیلی ها میخوان باشن راستی نمیخوام بترسونمت ولی مراقب یهودیهای تندرو باش موفق و پیروز باشی

پاسخ اسمان پندار : مرسی فریدا جون دل خوش را خوب اومدی، امروز اتفاقا همسر میگفت كه باید سعی كنیم قدر ارامشهای اینجا را بدونیم و خودمون هم عادتهای استرس داشتن كارها را كناربگذاریم و از این حرفهاخلاصه بقول تو دلمون را خوش كنیم و لذتش را ببریم

اسمانشنبه 4 مهر 1394 18:37

شلاله عزیزم ، میفهمت عزیزم، غصه نخورماهكم

کامشینشنبه 4 مهر 1394 04:23

من از ساعت نه می خواهم شروع کنم. بیا با هم قرار بگذاریم برای درس خواندن!

پاسخ اسمان پندار : بیرون رفتن همان و ساعت ١١ برگشتن همان. 

کامشینشنبه 4 مهر 1394 04:22

آسمونی جان

یک نکته کوچک در ذهنم آمد بهت می گم. من تا به حال هر دفعه که برگشته ام، رفته ام توی خانه جدید و هردفعه هم همون شب اول جک و جونورها ترتیب مون را داده اند. اما بعدش دیگه هیچی نبوده. یعنی اگر یکی دو تا جای نیش دیدی واهمه نکن! پارسال که دو روز اول کباب شدیم و شبیه به طاعون زده ها شدیم، سال قبلش که تکه تکه شدیم، امسال که جای خیلی خیلی ترتمیزتری هم آمده ایم روز اول خوشامند حشرات نصیبمون شد. اما دیگه خبری نبود. نگران نباش، یهودی های ارتودکس از بابت رعایت نظافت شبیه به مسلمانان هستند. راستش از خیلی بابت های دیگه هم شبیه مسلمان ها هستند. با این اوصاف پا به مملکت خودت گذاشته ای! احساس غریبگی نکن و به همه لبخند بزن.

پاسخ اسمان پندار : كامشین گلم مررسی بابت دلگرمی خونه جدید و ساس، جدا خیلی جالبه كه این كشورهای جهان اول هنوز راه حلی برای این جك و جوونورها پیدا نكردن تا بزنن اینها را بكل از هستی ساقط كنن، من كه دقیقا ساس فوبیا شدم،خوشبختانه دوشبه خوابیدیم هنوز سر و كله اشون پیدا نشده و همه چیز بخوبی و خوشی هست. در مورد دومی هم دقیقا باهات موافقم، یك ورژن دیگه از خودمون؛)


اهمیت زبان

» نوع مطلب : پندهای اسمونی اونور ابی ،روزها در اون سر دنیا(سال دوم) ،درس و مشق خارجکی ،نگاه اول ،

سلام دوستهای گلم. اول از همه میخوام بابت کامنتهاتون تشکر کنم. واقعا خوشحالم که دوستهای خوبی مثل شما دارم. شاید باورنکنید اما واقعا و از ته دل تک تک شما را دوست دارم. خوب بریم سر پست. دیروز اولین امتحان میان ترم را دادم. خوب بود. جالبه که نمره این امتحان 10% فاینال حساب میشه و موندم با این حساب چندتا امتحان دیگه باید بدیم. حالا خوشبختانه دوتا درس دیگه فقط دوتا امتحان دارن یکی میان  ترم. یکی پایان ترم. اهااان . تاریخ امتحان جامعمون هم مشخص شد. 22 ژانویه. عملا گند زده شد به تعطیلات کریسمس. اما مهم نیست. فقط همین یکباره و چون نمره اش برای گرفتن پذیرش پی اچ دی مهمه باید خوب درس بخونم. اصلا یک واقعیت مهم در مورد اینجا اینه که بشدت به معدل اهمیت میدن. خیلی خیلی زیاااااااااااد. یعنی چون من ترم اول یک c+ گرفتم اوضاعم خطریه وبااینکه ترم پیش 2تا A و یک B+ هم داشتم هنوز اون کمبود معدله جبران نشده و باید مراقب باشم این ترم کمتر از b+ نگیرم.

خوب این هم از این. خبر بعدی اینه که مادر و پدرم فردا شب پرواز دارند برای کانادا. از اونجاییکه برادرم پی ار داره یعنی اینکه شهروند موقت محسوب میشه براشون دعوتنامه فرستاده و اونها هم کارهاشون را کردند و دارند میرند. بشدت هم دلشون میخواد برای ژانویه همه با هم بیان امریکا و حتی از من خواستند دعوتنامه بفرستم که ما فقط برای جشن فارغ التحصیلی میتونیم دعوتنامه بفرستیم پس باید ببینیم بهشون ویزا میدن یا نه. از طرفی امتحان جامع من هم قوز بالا قور هست. بیخیال. حالا کو تا ژانویه.

یادتون میاد روز اول که من رسیدم اینجا یک اقایی که برادر دوست دوستمون بود از بالتیمور اومد دنبالم؟ واقعا محبت بزرگی در حق من کرد. پارسال که استودیو یعنی خونه بدون اتاق خواب داشتیم این اقا چندین بار اومد خونمون و خیلی هم خوب بود. امروز هم زنگ زده به راستین که من دارم میام. خلاصه امشب تو فینگیل اتاقمون مهمون هم داریم. راستش را بخواهید برای ما یکم سخته. اما هرچی فکر لطف و محبتی که این دوست در حق ما کرد را میکنیم. میبینیم ایراد نداره .

دیگه بریم سر درس دادن و این حرفها. شما که غریبه نیستید و میدونید اوضاع زبان من خوب نیست. راستش من موقعی که اساتید دارند درس میدن مشکل زیادی با زبان ندارم و میفهمم. بخصوص امسال وضعم از پارسال بهتر شده و گوشهام حسابی روغن کاری شده اند. اما هنوز بصورت جدی باحرف زدن معمولیشون  مشکل دارم. جالبه در مورد اینترنشنالها اصلا مشکلی ندارم. یعنی طرف اگه بزرگ شده اینجا نباشه کامل میفهمم و جواب میدم اما خدانکنه که طرف امریکایی اصل باشه واقعا گیر میکنم. بعد نصف بچه هایی که برای کلاس ریاضی میان امریکایی هستند. خوشبختانه درس ریاضی هست و میشه با مثال درس را بهشون فهموند اما وقتهایی که شروع میکنن به حرف زدن اونوقت هنگ میکنم. بنظرم این امریکاییها یک جور غرغرو میان. یعنی فکر کنم فرهنگشون هست که مثلا از استاد یا کلاس یا از اینکه درس و ریاضی سخته ونمیفهمند گله کنند و حرف بزنند. البته من خودم هم یک غرغروی کوچولو هستم و نمیخوام بگم بده و ال و بل !. بیشتر دارم براتون از فرهنگشون میگم. ولی جدی جدی باید یک فکری بحال این بخش از زبانم بکنم. میدونید حتی وقتی میخوام یک بخش از ریاضی را شفاهی بگم مشکل پیدا میکنم . و حتما باید با توسل به کاغذو قلم و مثال منظورم را کامل برسونم. خوشبختانه تو این بخش خوب هستم و همشون از من راضین و حتی میپرسن چه روزهایی هستم تا بیایند و من بهشون درس بدم..... اوه اوه گاهی مسایل سخت هم هست و اونوقت تو دلم میگم وقت گل نی. ریاضیم خوبه. اما بعضی مسایل برای دبیرستانه. یا ما اصلا تاحالا نداشتیم و یا به یک شیوه دیگه حل میکنیم. مثلا امروز یک دختر سیاه کم حوصله اومده بود گفت من ریاضیم خوبه و فقط میخوام ببینی تکالیفم درست هست یا نه. نگاه کردم دیدم یا ابر فرض تابع دایره را میخواد و محاسبه قطر. اومدم کتاب را باز کنم که یادم بیادتابع دایره چی هست دیدم داره جیغ جیغ میکنه برای چی کتاب را باز میکنی ومن فقط میخوام تکالیفم را چک کنی. دیدم این طرف مجال نمیده. یک چیزهایی یادم بود یک نگاه به حل مساله خودش کردم بقیش هم دستم اومد و بعد مسلط براش توضیح دادم و غلطهاش را گرفتم. اونقدر خوشش اومده بود پرسید کی ها هستم. اما با اون اخلاقش امیدوارم دیگه روزهای من سر وکله اش پیدا نشه.

میدونید بچه ها این ترم یک دلیل دیگه هم برای رفتن به پی اچ دی پیدا کردم. توهمین کلاسهای ریاضی  میبینم که بچه های هندی تند تند مطلب راشفاهی توضیح میدهند. اما من این توانایی را ندارم. پس توی رقابت کاری برای گرفتن کار هنوز اماده نیستم و لازمه مدت بیشتری تو دانشگاه باشم تاعلاوه برعلمم زبانمهم بهتر بشه و بهش مسلط شم.

خوب خیلی حرف زدم.بریم دیگه. شب بخیر دوستان.


نوشته شده در : پنجشنبه 9 مهر 1394

یکشنبه 19 مهر 1394 11:18

ممنون اسمان جونم میدونم من ی کم غیر واقع بینانه ب موضوع نگا کردم موفقیت میتونه توهررشته ای باشه من فقط رو داروسازی تمرکز کرده بودم البته هیچ چیزی غیر ممکن نیست ولی ادم باید تواناییشوهم درنظر بگیره من پشتکارم زیاده ولی انگیزموازدست دادم دیر نشده میخوام واقعا بخونم عالی بخونم ک ی رشته خوب حالا بجز دارویا شایدم دارم ممنون ازکمکت بازم پیام میدم اگه سوالی داشتم ببخشید اسمان جونم

پاسخ اسمان پندار : اوا جون، دقیقا نكته را گرفتی، رشته موفقیت و خوشبختی ما را تعیین نمیكنه بلكه مسیری كه ما میسازیم مارا بسمت موفقیت میبره ، امسال بدون نگرانی و استرس فقط روی درس تمركز كن یك لیست رشته های كه بهش علاقه داری و میتونی تو ایران كار مناسب براش پیدا كنی یا بعدا با ادامه تحصیل تو مقاطع بالاترموفق بشی برای خودت تهیه كن و بعد فقط و فقط درس بخون

َAVAشنبه 18 مهر 1394 21:31

رتبم زیادجالب نبود ممنون ازراهنماییت کاش زودترازت کمک میگرفتم من خیلی ب دارو علاقه دارم ولی انگیزه خوندن ندارم چون امسال خیلی زحمت کشیدم توذوقم خوردالان میگی برا رشته های دیگه تلاش کنم بنظرت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پاسخ اسمان پندار : اوای گلم ایرادنداره ، من هم یكسال پشت كنكور بودم البته رتبه سال اولم هم بدنبود ، میدونی اواجون زندگی چیز عجیبیه، انگار دبیرستان كه تموم میشه یكی یكی وقت این میرسه كه ادم برای زندگیش انتخابهای درست كنه، تو هم میتونی بشینی و هی غصه بخوری كه چرا دارو سازی قبول نشدی یا اینكه واقعیتها را ببینی و برای زندگیت تصمیم درست بگیری، دوستانه بگم راه موفقیت از رشته داروسازی نمیگذره بلكه موفقیت یعنی تو هركاری كه شروع میكنی بتونی اثبات كنی كه متفاوتی و راه موفقیت در اون راه را پیدا كنی، موفق باشی گلم

َAVAچهارشنبه 15 مهر 1394 11:35

سلام اسمان جووووون خیلی وقته نیومدم ببخش خوبی؟من ک زیادخوب نیستم چون موندم پشت کنکوروبراسال دیگه باید حسابی بخونم میشه ی کم کمکم کنید حسابی نیاز دارم گیج شدم منم عشق داروسازیم باید بهش برسم

پاسخ اسمان پندار : اوا جون ایراد نداره عزیزم سال دیگه میتونی جبران کنی. راستی رتبه ات چند شده بود. فقط یک چیزی اوا جون. خواهرانه و دوستانه. واقع بین باش. اگه رتبه ات با رتبه مورد نیاز داروسازی خیلی فاصله داره.اونقدر روی این رشته فوکوس نکن. باور کن تو رشته های مرتبط هم میتونی موفق باشی. مثلا اگه شیمی بخونی یا حتی زیست شناسی میتونی برای پی اچ دی های تخصصی داروسازی خارج از ایران اقدام کنی. باور کن خوشبختی با رشته نیست. موفقیت هم همینطور. دنیا را ماورای رشته ببین و بدون راههای دیگه ای هم برای پیشرفت و موفقیت و افتخار هست. موفق باشی گلم

سجادجمعه 10 مهر 1394 12:14

سلام خانم دکتر

فقط خواستم بگم ماشاالله به این همت و حوصله، ماشاالله:-) :-) :-)

بهترینارو براتون از خدا میخوام

پاسخ اسمان پندار : سجادجان دستكم گرفتی مارا ای بابا پدر اجباربسوزه

جمعه 10 مهر 1394 10:40

بعله اسمان جونی من وبلاگ دارم منتهی تو جابجایی سرور بلاگفا پست هام پاك شده

پاسخ اسمان پندار : مرسی رها جون اینبار به اسم خودت ادكردم كه یادم نره

زریجمعه 10 مهر 1394 00:31

سلام. من هم اینستگرامت را دوست دارم.

چقدر خوبه ، خدا کنه کلی بچه ها از کارت راضی باشند.

آسمان جان دانشجوی پی اچ دی بشی، ل دوران تحصیلت حقوق میگیری یا جداگانه باید درخواست فاند بدی؟

پاسخ اسمان پندار : سلام زری خوبم خوشحالم كه عكسهای اینستا را دوست داری، راستش این عكسها را فقط بخاطر شما میگیرم وگرنه من خیلی اهل عكاسی نیستم و اینكه بدونم دوست دارید بهم انگیزه میده،زری جون خوشبختانه شهریه اش خود بخود مجانی میشه و ماهی ٥٠٠ دلار هم همینطوری میدن و میتونیم همزمان كارهم بكنیم البته مبلغش را خیلی مطمئن نیستم احتمالا ماهی هزار و خورده ای، بد نیست، حتی میشه گفت عالیه اما خوب باید ٣ سال اضافه تر هم درس بخوتیم

کامشینپنجشنبه 9 مهر 1394 19:22

تبریک می گم آسمونی جون بابت موفقیتت در تدریس

یک چیزی را من به صورت تجربی فهمیده ام. اوایل که من سر کلاس هام اشتباه می کردم انقدر ناراحت می شدم که نمی توانستم پنهانش کنم و این موضوع برای شاگردها استرس ایجاد می کرد. بعدا یاد گرفتم که خودم اولین کسی باشم که به اشتباهاتم میخندنم. اینجوری هم نیست که اینکار باعث از دست رفتن اعتبار معلمی بشه. فراموش نکن نظام آموزشی امریکائی ها از زمین تا آسمون با ما تفاوت داره. وقتی خودت معترف به اشتباهت باشی در بیشتر موارد اونها از در کمک وارد می شوند. راستی بهتره خودت را با هندی ها مقایسه نکنی، غیر لهجه، انگلیسی هندی ها از آمریکائی ها بارها بهتره.

وقتی رسما از کودکستان تا فارغ التحصیلی از دانشگاه در زبان انگلیسی غوطه خورده اند چه انتظاری از ما که به ضرب و زور خودمون را بالا کشیده ایم می ره؟

قدر خودت را بدون. کسی آسون به اینجائی که تو رسیده ای نمی رسه.

پاسخ اسمان پندار : كامشین جون تو چقدر ماهی ، چقدر گلی، عاشقتم دختر، نكته خوبی بهم یاد دادی، ممنون، یادم میمونه در مواقع خرابكاریهام هول نشم و سعی كنم خونسردازخودشون كمك بخوام:) اوه اوه این هندیها را نگو، یعنی بقول تو با اون لهجه هاشون فرت فرت انگلیسی حرف میزنن، اما انصافا وضع ما از این دانشجوهای اسیای شرقی بهتره، بنده خداها تو نوشتن مطالب عالی هستن اما پای حرف زدن كه میرسه كاملا هنگن. كامشین جون باز هم ممنون كه هستی و بهم قوت قلب میدی

شلالهپنجشنبه 9 مهر 1394 18:13

آسمونی گونی گونی کله قند داره تو دلم آب میشه وقتی از تدریس کردنت مینویسی خیلی خوشحالم بابت این کارت

هندیا لهجه شون افتضاحه ولی اینکه زبانشون بهتر از ایرانیا باشه فک میکنم طبیعیه به خاطر مستعمره بودن کشورشون

به نظر من از روز اولی که اومدین اینجا خیلی پیشرفت داشتی

همینطوری برو جلو تا روی آمریکاو آمریکاییها کم بشه!!

پاسخ اسمان پندار : الهی قربونت شلاله جونم، اره بنظر خودم هم خود بخود زبانم بهترشده، البته كامل خودبخودهم نیست، هی گوشهات را تیزمیكنی و تمركز میكنی كه بهتربشنوی و بمروربهترمیشه، مرررسی كه تشویقم میكنی.هنوز نسبت به بعضی ایرانیها و بقول تو هندیها اوضاعم خرابه اما خوب بقول تو همینطوری میرم جلو تا یكروزی برسه با یك امریكایی عین خودش بگم وبخن دم

رها زندگی منپنجشنبه 9 مهر 1394 12:58

این پستت رو دوس داشتم اسمان.توش انگیزه بود و این خیلی خوبه ...منم واقعا تورو دوست دارم و واست ارزوی موفقیت میكنم ..

پاسخ اسمان پندار : مررررسی رها جون، جداااا توش انگیزه بود؟:)) میدونی كه چقدر برام عزیزی، راستی رها جون من تازه الان بیدارشدم و دارم هی فكر میكنم تو وبلاگ داشتی یا نه، و اسمش چی بود؟ مغزم هنوز بكارنیافتاده

سروصدا

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال دوم) ،زشت وزیبا ،

امروز خونه  بودم تصمیم دارم این 3-4 روز اخر هفته را درس بخونم تا عقب موندگی درسیم را جبران کنم وبرای امتحانهای میان ترم که هفته دیگه داریم و به همین زودی سر و کله اشون پیدا شده اماده بشم. باورم نمیشه که بهمین زودی ترم نصفه داره میشه. امتحانهای پایان ترم هم اوایل دسامبر هست و همونطور که قبلا گفتم امتحان جامع 22 ژانویه است. این هفته بخشی از مدارک پذیرش پی اچ دی را هم تحویل دادم. خیلی راحت و سریع انجام شد. فقط مونده رکامندیشنها که بایداز رییس دپارتمان بپرسم که همون قبلیها قابل قبوله یا باید جدید بگیرم. اما راستش راستین خیلی مطمئن نیست که رفتن به  پی اچ دی درست ترین کار باشه. خودم هم احساس میکنم چشمهام را یکم بستم و چون این راه کم استرس ترینه انتخابش کردم. حقیقتش بااینکه دارم اقدام میکنم اما نمیدونم باید چیکار کرد و امیدم  به زمانه که کمی مسائل را حل کند. بیشترتون میدونید که من ترم دوم امسال ناچارم برگردم و همین مساله نمیگذاره روال طبیعی (بوق نزن اقا بوق نزن)را طی کنم وچون وسط مراحل درس و کار پیدا کردن وقفه میافته میترسم نتونم کار پیدا کنم و برای همین میرم سمت پی اچ دی که ویزامون را از دست ندیم.  . خوب دیگه براتون بگم که امشب  کنسرت رعنا *منصوره. بدم نمیومد برم اما نه خیلی زیاد وترجیح دادیم بگذاریم برای سال دیگه. قبلا هم گفتم که تو نیویورک روزی نیست که حداقل یک برنامه نباشه. مثلا همین امشب همزمان کنسرت ریکی مار*تین هم هست و یک عده از بچه ها اینجا میرن. تازه برنامه شب جمعه  هم برقراره و خیلی برنامه های دیگه. اما خوب با درس و مشق کسی نمیتونه همه برنامه ها را شرکت کنه و بهتره گزینشی عمل کنه. خلاصه نیویورک برای این چیزها بهشته اما هنوز هم من ارامش ایالتهای دیگه را برای زندگی ایندم بیشتر میپسندم.کلا کسانی که زندگی نیویورکی را تجربه میکنن دوقسمت میشن یا خیلی خیلی دوستش دارن و لذت میبرن یا مثل ما اینجا را شلوغ و پرهیاهو میبینن و از خونه های اپارتمانی کوچیک و قدیمیش بیزارن و زندگی به سبک امریکایی یعنی خونه های ویلایی با حیاطهای بزرگ را میپسندن هرچند حالا حالا اینجا تشریف داریم.(صدای بلندگو هم اضافه شد )  راستی تا یادم نرفته دوست دارم یک توضیح کوچیک راجع به نیویورک بدم. نیویورک یک شهر بزرگ هست که به پنج تا محله تقسیم شده. منهتن. بروکلین. کویینز. برانکس و استتن ایلند. پس منهتن را جدا از نیویورک در نظر نگیرید. مثلا ما خونه امون بروکلین هست و محل کار راستین منهتنه. درست مثل رفتن از غرب تهران به تجریش. خوب بریم سر حرف بعدی. اقا این منطقه که امسال ما خونه گرفتیم و شامل چهارپنج تا خیابون و کوچه است. یعنی در واقع نخودمنطقه یا همون محله خودمون حساب میشه بااینکه امنیت خیلی خوبی داره اما واقعا از لحاظ سر وصدا دیوونه کننده است. من همیشه سکوت و ارامش منطقه های مسکونی نیویورک را تحسین میکردم اما بطرز وحشتناکی این قسمت که بورو پارک نام داره سر وصداش رو مخه. باورکنید از صبح تا حالا اینها دارن یکسره بوق میزنن . تازه غیر از اون انواع واقسام سر وصدای دستگاههای مختلف هم هست. واقعا موندم چطوری سالها میتونن بااینهمه الودگی صوتی زندگی کنند . خوب برای امروز بسه. من برم سراغ مشقهام هرچند با صدای این بوقهای ممتد نمیتونم تمرکز کنم. پلیز پیشنهاد کتابخونه دانشگاه را ندید که من ادمش نیستم:))


نوشته شده در : پنجشنبه 16 مهر 1394

Sanazیکشنبه 19 مهر 1394 14:03

خیلی خوشحالم یه وبلاگ از کسی که رفته آمریکا پیدا کردم امیدوارم به نوشتن ادامه بدین این مطالب خیلی به آدمایی که مثل من قصد مهاجرت دارن میتونه کمک کنه

پاسخ اسمان پندار : خیلی خوش اومدی سانازجون، من این وبلاگ را در اوج ناامیدی برنامه مهاجرت شروع كردم و خوشبختانه به ارزوم رسیدم، راستش این وبلاگ و خواننده های خوبی چون شما خیلی به من كمك كردن، و یك رابطه دوطرفه هست، حتما ادامه میدم، پیشنهادنمیكنم همه ارشیو را بخونی اما اونهایی كه مربوط به مهاجرته را حتما بخون

کامشینشنبه 18 مهر 1394 19:06

آسمونی از کتابخانه استفاده کن خیلی کیف می ده.

راستی تو واقعا باهوشی قدر خودت را بدون که من می دونم معدل خوب از این از خدا بیخبرها گرفتن جقدر سخته!

از بابت امتحان هم هیچ نگرانی ای به خودت راه نده، آروم آروم بخوان و برو جلو. امتحان هیولای من آپریله. فکر کنم این دفعه دیگه قصر در نرم!

پاسخ اسمان پندار : كامشین جون واقعا گلی، ماهی دختر، یعنی اینكه عین یك دوست عین یك خواهر هوامو داری و بهم اعتماد بنفس میدی برام خیلی ارزش داره. كامشین نمیدونی این چند ساعت كارچه معجزه ای كرده كلی اعتمادبنفس پیدا كردم، حتی رو حرف زدنم هم تاثیر داشته:) خوشبختانه خیلی بابت امتحان نگران نیستم، یعنی یك استرس كوچیك طبیعی، تواپریل امتحان جامع دازی یا پرزنتیشن هست،؟میدونی كامشین جون من همیشه تحسینت میكنم موفقیت تورشته های انسانی خارج از ایران یعنی شاخ غول را شكستن، غیر ازعلم و اگاهی داشتن ، بیان اون به زبان و شیوه اونها هم خیلی سخته، میدونم كه خیلی فروتنی و میگی نه، اما بنظرم همین كه دركناراونها تو كلاسی و توانایی بحث داری یعنی دست مریزاد

همخونه

» نوع مطلب : روزها در اون سر دنیا(سال دوم) ،پندهای اسمونی اونور ابی ،

راستین تو اشپزخونه هست و درحین درست کردن کتلت مشغول گپ زدن با همخونه ایهای مجارمون هست.  بهتره بگم همنشینهای دوست داشتنیمون. واقعا خوشحالم که خوش شانس بودیم و با این بچه ها هم خونه شدیم. دختر و پسری که مدام درحال شوخی کردن و خندیدن هستند. سربسر همدیگه میگذارند و از شوخی با هم لذت میبرند. راستین که حسابی باهاشون بخصوص پسر مجار رفیق شده و اون هم یکپای شوخی و خنده هاشون هست. من هم گهگاه مشارکت میکنم. شاید به این خاطر که حتی به زبان خودمون هم فقط با کسانی که خیلی باهاشون صمیمی هستم شوخی میکنم و اکثرافقط با خندیدن همراهی میکنم.زبان انگلیسی هم که مزید بر علت شده. برام خیلی جالبه که راستین با دایره لغات محدود راحت تو بحثها شرکت میکنه و پابپاشون جلو میره.البته صادقانه خودمحاوره  دایره لغات محدودی دارد و حتی استادهای امریکاییمون هم از کلمات اکادمیک تو صحبتشون استفاده نمیکنن.برعکس بعضی از استادهای غیر امریکایی:)  خوب برگردیم سر بحث.چند روز پیش بچه ها پیشنهاد سفر به نیاگارا را دادند. من گفتم بخاطر درس و دانشگاه نمیتونم بیام و اونها گفتند پس اگه ناراحت نمیشی ما راستین را میبریم. البته قرار نیست راستین بره اما من خوشحالم که حتی تو جامعه انگلیسی زبان هم روابط عمومی اون خوب و قوی هست. خوب بگذارید کمی از بقیه خصوصیات هم خونه ایهامون بگم. تمیز هستند و به تمیزی محل زندگیشون اهمیت میدن. بدون هیچ توضیحی فقط از وسایل خودشون استفاده میکنن.حتی موادغذایی. ما یکبار اونها را بصرف ناهار دعوت کردیم. پیتزا مدل ایرانی پختیم. خیلی خوششون اومد و به هفته نخورده سریع خودشون را موظف دونستند و یک شب ما را به پاستا دعوت کردند. میدونید منظورم چیه؟ یکجور قدردان و وظیفه شناسن.البته الان اکثر اوقات مقداری از غذاها برای چشیدن یا یک لقمه سبک بهم دیگه تعارف میشه دیگه براتون بگم که عصرها که دختر همسایه از سرکارمیاد بعد از کمی شوخی و خنده با پسر شوخ همسایه میرن سراغ اشپزی. غذاهاشون خیلی سریع اماده میشه و خیلی هم خوشمزه هست.یکبار دختر اشپزی میکنه یکبار پسر. اکثرا گوشت مرغ یا چیزهای دیگه را تفت میدن و با نوعی سس خوشمزه که از خامه ترش تهیه میشه سرو میکنن.شبها تا دیروقت بیدار نیستن وصبحها هم معمولی بیدارمیشن جالبه بدونید که این دوستان با ویزای توریستی اینجا هستند و قراره هرسه ماه از کشور خارج بشن دوباره ویزا بگیرن و برگردن. بااینحال وسایل کاملی برای اتاقشون خریدن. و حتی کار میکنن. مطمئنم بزودی راهی برای موندن هم پیدا میکنن. امروز از همخونه ایهامون نوشتم چون برای بعضی از بچه ها جالب بود تا بیشتر با فرهنگ اینطرفی ها و البته تو این مورد اروپاییها اشنا بشن. هرچند هیچوقت نمیشه از یک نفرراجع به یک جامعه قضاوت کرد. دیگه چیزی بذهنم نمیرسه. روز خوبی داشته باشید


نوشته شده در : شنبه 25 مهر 1394

میشلچهارشنبه 29 مهر 1394 02:41

منظورم اینه نمیاین به شهر فامیلتون و به هوای اونها به ما هم سر بزنین؟! نصفه رسیده كامنتم.

عزیز جان این همسرم ما هم از ناچاری میخواد درس بخونه وگرنه اگر كار بود كه زیر بار نمیرفت.

پاسخ اسمان پندار : هاهاها ، میشل جون معلوم نیست، قراره خانوادم برای ژانویه ازكانادا بیان اینجاوخراب بشن رو سرم، شاید با اونها بریم فلوریدا.البته من امتحان جامع دارم و ازیكطرف دلم میخوادبیان ازیكطرف نه.بازخوبه كمبود كار تونسته انگیزه درس براش بشه، راستین كه حتی زیر بار كلمه اكادمیك خوندن هم نمیره، من كه چشمم بابت همسرم اب نمیخوره اینجا سمت درس و مشق بره

میشلسه شنبه 28 مهر 1394 15:51

ببین چه راحت با ویزای توریستی میان و میمونن!!

دیگه نمیایین اینطرف به فامیل و یكی دیگه

پاسخ اسمان پندار : میشل این اولین كامنتت از بلادكفرهست، میبینی بلاخره این روز هم رسید:) جمله دومت رانفهمیدم:)))) اما بهرحال خیرمقدم

رها زندگی مندوشنبه 27 مهر 1394 22:13

اسمان جون چرا اینستاگرام دیگه عكس نمیذاری ؟خوشم امد از همخونه هات و ارزو میكنم روزهای پر از ارامشی را كنار هم بگذرونید

پاسخ اسمان پندار : رها جونم سعی میكنم اما حقیقتش فكر كنم كلا نتونم هرروز یا احتمالا هرهفته عكس بگذارم ، مثلا الان چندهفته هست مسیرم از خونه به دانشگاه بوده و برعكس، برای همین جای جدیدی نرفتم تا عكس بگیرم و بگذارم، صدالبته نیویورك دیدنی زیادداره امامتاسفانه وقت ازاد میخواد كه بری بگردی و عكس بگیری كه خودت بهترمیدونی وضعمون چطوره :) مررسی از ارزوی قشنگت

سجادشنبه 25 مهر 1394 22:24

سلام خانم دکتر

اول که درباره مالزی و تایلند که چیزی نگفتین!

دوم که یعنی اینا بوداپست به این زیبایی رو ول کردن اومدن اونجا؟!!!!

پاسخ اسمان پندار : سلام سجادعزیز، ااا راست میگی. خوب بگذار اینطور بگم كوالالامپور شهرمدرنی بود اما اگه دوست داری یكجای كاملا مدرن ببینی دبی را پیشنهاد میكنم یعنی جای جالب توجهی نبود وجز یك معبدش كه واقعا قشنگ بودكمی حوصله سربربود. اهان باغ وحشش هم بد نبود.البته ما دوروزش جزیره پنگورایلند رفتیم كه دقیقا خود بهشت بود، یعنی جزیره طاووسها و یك پرنده با منقاربزرگ. بینهایت عالی بود، اما یادمه برای جزیره كلی پول دادیم كه بهرحال حتی بیشترارزش داشت، بانكوك شهری هست با ساختارخاص، پرازمراكزخریدارزون و تفریحاتی مثل فیل سواری و رفتینگ، ما پوكت هم رفتیم كه حتما تعریف جزایرش را شنیدی مثل فیفی و جیمزباندو این حرفها، من پیشنهادم اینه كه اگه قراره بین مالزی و تایلندیكی را انتخاب كنی تایلند را برو البته اصلا پاتایا را توصیه نمیكنم چون عملا شهرپسرهای مجردایرانی شده ولی پوكت محشره وارزش یك هواپیمای داخلی را هم داره، خوب امیدوارم كافی بوده باشه:) شهراین بچه ها بنظر كه خیلی قشنگه اما میگن درامداینجا بالاتره؛)

رویاشنبه 25 مهر 1394 11:12

آسمون عزیز خدا را شکر که هم خونه ایهای خوبی داری واقعا جای شکر داره وای اگه بی ملاحظه بودن یانمیتونستی باهاشون ارتباط خوبی برقرار کنی دیگه چی میشد اینکه با ویزای توریستی اومدن کار هم میکنن واسم جالب بود آسمون جون یه روزی میرسه که ما پستهای پشت سر هم مسافرتهات را میخونیم فعلا بچسب به درس.موفق باشی

پاسخ اسمان پندار : رویاجونم ممنونم، اره واقعا بچه های خوبی هستن و برای اولین تجربه همخونه داشتن خیلی خوش شانس بودیم. برای خودمن هم جالبه كه بچه های زرنگی هستن و كارپیدا كردن، مثلا پسر،هنرمنده و با به اشتراك گذاشتن كارهاش تو شبكه های اجتماعی تونسته مشتری پیدا كنه، در مورد خانوم هم نمیدونم چطور كارپیدا كرده، شاید بعدا ازش بپرسم، ممنون عزیزم بابت ارزوی خوشگلت، همینطور برای شما، امیدوارم همیشه به تفریح باشی

No comments:

Post a Comment

 سلام این وبلاگ آرشیویست از وبلاگ قبلی من mennomen.mihanblog.com اما مطالب جدید رو در بلاگ اسکای منتشر خواهم کرد لطفا اونجا سربزنید!  ممنونم...