Thursday, December 10, 2020

آبان 1392 

شلغم

چهارشنبه 1 آبان 1392

من شلغمم؟نه جدا من شباهتی به شلغم دارم؟یعنی نوشته های من اینقدر بیمزه هست؟اخه نود و پنج خواننده عزیزی كه دیروز این وبلاگ زمستونی را دیدید،كلی قالب عوض كرده بودیم ،این تراوشات مغزی را تو لباس زمستونی تقدیم كرده بودیم،حالا اگه علاقه ای به دونستن درامد پزشكها نداشتید یك كامنت میگذاشتید ،از درامد خودتان حرف میزدید،با این اوضاع اقتصادی ،بحث پول و حقوق كه خیلی كیفناك هست ،اصلا میومدید غر میزدید میگفتید این چه زندگی  هست ما داریم ؟دوستان از فواید شلغم خدمتتون عارضم كه خاصیت زیاد داره !سرما كه میخوری ،بی حالی ،تب داری و حوصله هیچ كاری جز وب گردی نداری ،همین شلغم بیمزه هست كه به دادت میرسه ،كلی هم خواص انتی باكتریال داره ، تو شبهای طولانی پاییز و سرد زمستون همین شلغم بیمزه میشه بهترین همنشینتون ،یادته خسته از راه میرسیدی تنها چیزی كه پیدا میكردی شلغمی بود كه از صبح گذاشته بودی روی بخاری داغ داغ منتظر شمابود كه میلش بفرمایید،جان ؟دیگه بخاری نداریدماكروفر كه هست  یك دقیقه ناقابل تو ماكروفر گرمش میكنی،والله ،جان؟بیمزه هست ،نمك ،با كمی نمك این شلغم بیمزه را میل بفرمایید.بخدا ثواب داره،نگذارید حس شلغم بودن بكنیم ،تشریف می اورید ،لطف میكنید تا اخرمیخونید،دو خط نامه بدید یك دل رااز نگرانی دراورید.

نظرات ستاره ای(1) 

باران پاییزی

شنبه 4 آبان 1392 13:23

دور از جونت شلغم باشی بانو.
كلن ما پزشك نیستیم ولی پزشكا رو دوست داریما 
والا 

پاسخ اسمان پندار : باران جون،با معرفت جمع خودت هستی و خودت،این خواننده های جگر گوشه كه محل نگذاشتند و من را همچنان صیفیجات باقی گذاشتند.

http://baranpaiezi.blogsky.com

 

وربال

یکشنبه 5 آبان 1392

 طبقه بندی:زبان و امتحان، 

هفته پیش كتاب ١١٠٠ راتموم كردم و خوشحال  اخر هفته اومدم سروقت تست،بگذارید یك توضیح راجع به بخش وربال امتحان جی ار ای بدهم .این بخش سه نمونه سوال داره.٦ تست كامپلیشن ٥تست اكویولنس ٩ تست هم ریدینگ جمعا میشه بیست سوال بعد یك بیست سوالی ریاضی و دوباره یك بیست سوالی  بهمین ترتیب سوال وربال و دوباره بیست سوال ریاضی،هركدوم از این بخشهای بیست سوالی هم در سی دقیقه باید جواب داده بشود،نتیجه هم از ١٣٠١٧٠ حساب میشه ،یعنی اگه كسی بیست سوال راكامل جواب بده ١٧٠ را میگیره ،حالا ایرانیها شاهكار میكنند اكثرا صد و چهل و خورده ای میشوند ،چرا؟چون سوالها خیلی خیلی سخت هست و باید اطلاعات خیلی خوبی از كلمات اكادمیك داشته باشید،برای قبولی تو دانشگاه هم حداقل نمره ٣٠٠ لازم هست یعنی من باید یك ١٤٠ از وربال بگیرم یك ١٦٠ ازریاضی ،خب حالا باتوجه به اینكه كلمات ١١٠٠ را کامل مسلط بودم اومدم سر وقت تست ،پاك دلم هری ریخت پایین وقتی ١٣٦ گرفتم،یعنی كلمه بیشتری باید بلد باشم دوباره برنامه گذاشتم های فركوانسی ورد  از کتاب بارونزجی ار ای را اینهفته تموم كنم،امتحان هم ده روز دیگه هست.هجده ابان.

خوب البته قسمت وربال بخش ریدینگ را هم داره كه كمابیش شبیه ریدینگ ایلتس هست و البته سخت،خلاصه مثل همیشه باز سطحم لب مرزی هست ،مدل ایرانیش میشه ٩كه یعنی یك نمره تا پاس شدن كم دارم .سعی میكنم حداقل استرس نگیرم .تا اخر هفته كه تستهای ریاضی را هم بزنم یك براورد بهتر از خودم دستم میاد

نظرات ستاره ای(1) 

بهینه

دوشنبه 6 آبان 1392 14:35

امتحانت روز تولد منه آسمان. مطمئنم عالی میشه چون من می تونم اون روز یک آرزو کنم موفق باشی

پاسخ اسمان پندار : چه جالب ،.اخ جون من ارزوی بهینه عزیزم را دارم.مرسی .پس پیش به سوی امتحان.

 

یکهفته تا امتحان

چهارشنبه 8 آبان 1392

احوال همگی ؟خوبید ؟خوشید؟انشاالله که روزگار بر وفق مرادتان میچرخد.من هم در خدمت مکتب سه روزی هست نیمه وقت سرکار رفتم.از شنبه هم تمام وقت در پی کسب دانش خواهیم بود.خدمتتون عارضم که اوضاع احوال روحیم بدک نیست.برعکس امتحانهای ایلتس استرس ندارم و سعی میکنم اصلا به نتیجه امتحانها و کارهای بعدش فکر نکنم.تا روز امتحان صبر میکنم و اگه از نتیجه راضی بودم برای پذیرش اقدام کنم.مشاوری میگفت شانس پذیرش برای رشته من .اونهم نه خود داروسازی بلکه رشته های مرتبط 6% هست.اما برای رشته های دکتری مهندسی همین شانس حدود 8%است.برای خود خود داروسازی که این احتمال نزدیک به صفر هست.چرا؟چون اونقدر امتحان های هم ارزی برای ما ایرانیها متفاوت هست که ترجیحا بهتره از پایه درس خواندن دوباره شروع شود یعنی لیسانس.پس چاره ای نمیماندجز اینکه رشته های مرتبط که همان تخصصهای داروسازی در ایران هست ادامه تحصیل بدهیم.حالا فرقش چیه؟این که دیگه خبری ازکار در  دارو*خانه نیست و فقط به شغل شریف تحقیق و پزوهش میپردازید.باز هم من دارم راجع به اینده حرف میزنم و دلم هری میریزه پایین.بیخیال برگردیم سر همون امتحان و درس ومشق تا قلبم نگرفته.

نظرات(1) 

 

 

 

2

شادی

پنجشنبه 9 آبان 1392 8:42

بنظر من نصف موفقیت تو امتحان بستگی به اعتماد به نفس آدم داره، پس دل قوی دار دختریو به امید موفقیتت

پاسخ اسمان پندار : اره شادی درست میكی مثلا من برای هیچ كدوم از امتحانها دانشگاه یا حتی كنكور این مسایل را نداشتم .اووووف باید این هم كنترل بشه

نیمه پر لیوان را میبینی یا نیمه خالی؟

جمعه 1 آبان 1392

دیروز یك سر به وب یك نویسنده پرخواننده زدم،باشور و حرارت همه جزییات زندگیش را نوشته و حتی این شور و هیجان را از صفحه كامپیوتر به تو منتقل میكند،نه نمیخوام راجع به این وب صحبت كنم ،میخوام راجع به ما ادمها صحبت كنم،راجع به خوشبختی،میدونیدخوشبختی را با جملات متفاوتی توصیف میكنند خب ساعت یازده شب و خواب الود نمیخوام بحث فلسفی كنم ،راستش اگه هم بخواهم بلد نیستم،میخوام بگم خوشبختی همون توانایی دیدن نیمه پرلیوان هست،دیدید بعضیها الكی خوشند و ما هم ادای ادمهای روشنفكر را در می اوریم و میگیم  طرف انگار تو این دنیا زندگی نمیكند،میخواهم بگم به خدا معنای درست زندگی كردن را همین ادمها میدونند،اونها عادت كردند نیمه پر لیوان را ببینند و از زندگیشون لذت ببرند،حالا یك عده ادم هم همش نیمه خالی لیوان را میبینند،غر میزنند و همیشه اه و ناله سر میدهند.مثلا دوست خودم كه میخواست یم سفر اروپا بره تموم مدت قبل از سفرش غر زد واز بانك و دفترخونه ها و كارهایی كه باید برای رفتن میكرد گله میكرد،درست بود كه مسایل اداری ادم را اذیت میكنه اما بازگویی اونها هم بهمون اندازه روزت راخراب میكنه و احساساتت را منفی میكنه،راههای زیادی برای مثبت دیدن و مثبت زندگی كردن وجود داره


حالا چرا بعضی ادمها از جمله خودم بلد نیستیم نیمه پر لیوان راببینیم و بقولی الكی خوش باشیم؟بنظر من همش برمیگرده به دوران بچگیمون،چیزهایی كه باعث شده این نگاه و شخصیت شكل بگیره ،البته این به این معنی نیست كه نتونیم تغییر كنیم میتونیم اما به سختی،یعنی هرروز و هرساعت باید به خودمون یاداوری كنیم كه میشه طور دیگه ای هم دنیا را دید.میدونید این طرز نگاه فقط به یك 

نگرش مثبت یا منفی ختم نمیشه فراتر از اینهاست این نگاه تمام ابعاد زندگیمون را تحت تاثیر قرار میدهد،روابطمان و حتی مسیر زندگی مارا،دوستم را مثال زدم دوستی كه برخلاف موفقیت شغلی تنهاست و جز یكی دودوست كسی را ندارد ،ازدواج نكرده  و مهمتر این تنهایی واقعا اذیتش میكند،و خودم من ادم كاملا منفی بینی نیستم اما مسیر زندگی سختی را داشتم مسیری كه باعث شده كاملا خوش بین نباشم ،و توی دوستیابی هم خیلی خیلی گزینشی عمل كنم نتیجه این شده كه برخلاف علاقه ام به معاشرت و مهمانی و به خصوص پارتی ،ادمهای كمی دور و برم باشند.واقعیت این هست كه با این طرز فكر هرجای دنیا هم كه باشم همین اش هست و همین كاسه،از طرفی هم من هم راستین خیلی سخت جذب افراد میشیم و دوست داریم با كسانی معاشرت كنیم كه تا حدی مثل خودمون باشند،هردو مغروریم و قدم جلو گذاشتن تو دوستی برامون سخته،هرگز دوست نداریم یك دوستی یكطرفه را ادامه بدهیم ،خوب ازطرفی

نیاز به پیدا كردن دوستهای جدید و پر انرژی و شاد را هم احساس میكنم،دوستهای قدیمان از خودمان بدترند و ما الگوی شاد زیستن اونها هستیم

اینبار خوش بینم و میدونم میتونیم دوستهای خوب و شادی را پیدا کنیم.امتحانها تموم بشه مهمونیهای من هم شروع میشه.

نظرات(1) 

باران پاییزی

شنبه 11 آبان 1392 1:38

میدونی آسمان من فكر می كنم زمان به سرعت می گذره و اهمیتی نمی ده من و تو یا هر كسی دیگه ای چطور زندگی می كنیم خوب یا بد، خوشبخت یا بد بخت. یك چیزی باید تو وجود آدم باشه برای امید به زندگی برای بقا برای رشد و موفقیت.
ما آدمها همیشه توی زندگی ناراضی هستیم. حالا از هر چیزی كه هست بالاخره باید یه جوری گذران زندگی كنیم. اگر شاغلیم می نالیم چرا فراغت نداریم اگر متاهلیم حسرت روزای متاهلی رو می خوریم. اگر بیماریم می نالیم چرا من؟؟
واقعیت آدمها چیزی غیر از این نیست اما هستن كسانی كه لحظه لحظه ی زندگی رو چون شربتی شیرین و گوارا می نوشند و سرمست می شن.
امیدوارم اتفاقات خوب زندگیت همیشگی باشه و موفق باشی تو امتحانات 

پاسخ اسمان پندار : بارون جون،چقدر خوب كه دوست خوبی مثل تو دارم.با حرفهات كامل موافقم ،ذات ما ادمها هیچوقت اقناع شدنی نیست و البته همین باعث پیشرفت و تكامل ما ادمها شده ،اما زمان صبر نمیكنه و باید لحظاتی هم بیاستیم ونفس عمیقی بكشیم و خودمون را بابت داشته هامون تحسین كنیم و لذت حال را ببریم .این هم برای خودت

دردودل

یکشنبه 12 آبان 1392

دوست من رفته سفر،عاشق برگشته و یك روزه از دوست پسر سابقش كه اصلا مناسب اون نبود جداشده و میخواد رابطه جدیدی شروع كند،حالا این اقای جدید خانوادش امریكا هستند ،از اونجایی كه دوست من هم بدشون نمیاد بروند امریكا ولی اونقدر تنبل تشریف داشتند كه یك كلاس زبان تاكنون نرفته اند من موندم تو خماری این سرنوشت ،برای همه از بهشت در باز میشود و من موندم پشت این در و پدرخودم و جد و ابادم داره در میاد،اصلا حالم از این دنیا بهم میخورد،دلم را خوش كردم به دوتا امتحان زبان ،بابا اگه نخواد بشود نمیشود.شیطونه میگه بزنم به سیم اخر و همه چی را بهم بریزم ،حس ششم میگه نتیجه این امتحانها هم چرند میشود و من میمونم و حداقل ٣٤ملیونی كه فقط همین امسال خرج این زبان كردم،پس كی قراره برای من هم اتفاقات خوب بیافتد،تا كی باید با یك لبخند همه چیز را عالی نشان دهم درصورتی كه یك دنیا حسرت تو دلم انبار شده.لعنت

 

نظرات(1) 

باران پاییزی

سه شنبه 14 آبان 1392 8:5

یک راند دیگر مبارزه کن , وقتی پاهایت چنان خسته اند که بزور راه میروی .
یک راند دیگر مبارزه کن , وقتی بازوهایت چنان خسته اند که قدرت گارد گرفتن نداری .
یک راند دیگر مبارزه کن , وقتی خون ازدماغت جاریست وچشمانت سیاهی میرود و چنان خسته ای که آرزو میکنی حریف مشتی به چانه ات بزند و کار را تمام کند .
یک راند دیگر مبارزه کن , و به یاد داشته باش انسانی که همواره یک راند دیگر مبارزه میکند هرگز شکست نمیخورد .


سال دیگه از فرنگ باید برامون پستهای خوشاب و رنگ بنویسا 

پاسخ اسمان پندار : باران جان چقدر متنت بهم چسبید،حفظش میكنم ووقتی خیلی خسته ام و ناامید ،بیادش می اورم.میدونی باران امسال اردیبهشت كه منتظر جواب یك دانشگاه بودم ،خیلی ازخودم مطمئن بودم .اما این شكست اومد رو شكستهای مهاجرت و باعث ناامیدی از زحمت كشیدن شده،با اینحال شعرت خیلی قشنگ بود و شرایط من را میگه ،خیلی برام با ارزش هست ،ممنون

http://baranpaiezi.blogsky.com

 

ثبت نام ایلتس

سه شنبه 14 آبان 1392

خدا به داد ایلتسی های عزیز برسد که میخواهند ثبت نام کنند.اینطوری بگم پنجاه و شش ثانیه ای پر شد یعنی به دقیقه نکشید ............من از شهریور تاریخ روزی که میخوام امتحان ایلتس را بدهم مشخص کرده بودم.اخر اذر. که طبق تقویم مرکز ازمون ایلتس تهران 14 دسامبریا 23 اذر این ازمون برگزار میشود.خب از اون موقع هر چند روز یکبار به سایت سر میزدم که ببینم ثبت نام کی اغاز میشود.هفته پیش بود که سر زدم دیدم نوشته که بزودی ثبت نام اغاز میشود.حالا هرچی میرفتی رزرو کنی پیام میداد که پروفایل لازم هست و زمان باز کردن پروفایل راهم اخرهای همین هفته زده بود.تا اینکه دیروز ظهر یکدفعه پیام جدید گذاشته بود پایان رزرویشن.از اونجا هم که بعد از دسامبر ماه زیبای ژانویه و بابا نوئل و تعطیلات خوشگلشون هست .دیگه تا یکماه بعدش امتحانی برگزار نمیشود.ومن هم این نمره را برای اوایل دی لازم دارم.خلاصه تو سرزنان خودم را رسوندم دفترشون که جدیدا هم جابجا شده.شاید هم خیلی وقت پیش .منشی محترم فرمودند بله ثبت نام تموم شده .حالا من با دهان باز که هنوز زمان باز کردن پروفایل نرسیده .ایشون هم فرمودند عزیزم باید از قبل پروفایل باز کرده بودی.ای دل غافل کی ؟نگو اوایل مهر یک هفته ای زمان بوده تا پروفایل باز کنیم  .والله دو ماهی که من سایت را چک میکردم همچین جمله ای ندیدم مگر وقتی که ثبت نام شروع شد و رو ثبت نام کلیک میکردی که تا همین اواخر هم ثبت نامی در کار نبود.ایشون دوباره فرمودند خیلیهای دیگه عین شما هستند .(من تو دلم:خب جانم یک درمانی بحال اون سایت بفرمایید)ایشون:خوب عزیزم برو کشورهای اطراف امتحان بده..........خلاصه دوباره تو سرزنان برگشتم.یک زمانی میدونستم تو بعضی شهرها امتحان برگزار میشه. قبلا هم مرکز ایران و دانشگاه ازاد هم بود.مرکز ایران بعد از مشکلات سیاسی با کشور انگلیس ومچل کردن خیلی از بچه ها که امتحان را چندین و چند باره کنسل میکرد.(خودم هم یکبار گرفتار این سیستم شدم).بکل خودش هم کنسل و تعطیل شد.پس میموند فقط مرکز دانشگاه ازاد که مرکزی هست که این امتحان را تو شهر های دیگه و تهران هم دارد.حالا تاریخ دسامبر هم داشت که ثبت نامش شروع نشده بود و بقیه هم پر شده بود.قرار شد امروز راستین پیگیری کند.امروز صبح زنگ میزند و خوشبختانه جواب میدهند ساعت ده صبح ثبت نام شروع میشود.باز هم خوشبختانه طرف میگه چند دقیقه ای پر میشود.راستین هم ساعتش را با 119 تنظیم میکند و خیره به کامپیوترمیموند.دینگ دینگ ساعت 1 وتو اولین ثانیه ها هم ثبت نام میکنه وووووودر ظرف 56 ثانیه ثبت نام تمام میشود. باور میکنید یعنی همون 56 ثانیه که 4 ثانیه داره تا یکدقیقه بشود.من که شوکه شدم شنیدم.حالا خوب هست قرار بود راستین انجام بده اگه با خودم بود که اصلا موفق نمیشدم. 7تومان هم اینجا ریختیم تا خوشحال باشیم که ثبت نام گردیده ایم.تا اخرش را خوندی؟

نظرات(2) 

بهینه

جمعه 17 آبان 1392 11:17

سلام. فردا روز امتحانته امیدوارم موفق باشی برات دعا می کنم بهترین نتیجه را بگیری.

پاسخ اسمان پندار : بهینه جان ممنونم که به فکر من بودی.تا دیروز که تست میزدم تو هر پنجاه سوال ریاضی بیست تاش که ده تاش بی دقتی محض بود را غلط میزدم مثلا بجای 2.4 بنویسی... در صورتی که عملا برای نمره ای که میخوام حق ندارم بیشتر از ده غلط داشته باشم.امروز امتحان دادم. خوشبختانه وقت کم نیاوردم .از امتحان راضیم اما از خودم نه..

http://daftarcheyeyavashaki.persianblog.ir/

یک پرستار

پنجشنبه 16 آبان 1392 22:26

خوشحالم که تونستی ثبتنام کنی دوستم

پاسخ اسمان پندار : مرسی پرستار جون.امروز صبح امتحان دادم دقیقا از امزوز 5 هفته دیگه دوباره امتحان.این هفته که تا خستگی در کنم و اون یکی را بخوام شروع کنم رفته.دوباره چهار هفته درسی در پیش رو دارم..

http://littlenurse.mihanblog.com

 

جی ار ای پر

شنبه 18 آبان 1392

 طبقه بندی:زبان و امتحان، 

بله باسلام وصلوات امروز امتحان دادم.جونم براتون بگه صبح که جلوی دانشگاه زبان رسیدم از دیدن صف متقاضی که هرچی میرفتم تموم نمیشد تعجب کردم .فقط تو حوزه ما 15 نفر متقاضی. و حوزه دومی هم با همین رقم متقاضی .حالا این تعداد برای امتحان امروز و در سال چند مرتبه این امتحان برگزار میشود.فقط به این فکر میکردم دانشجویی هست که به فکر رفتن نیافتاده باشد. توی صف با دختری اشنا شدم که جرات نکردم سنش را بپرسم بس که کم سن بنظر می امد..میگفت جدیدا تافل داده و 15 شده.خیالش کاملا بابت بخش زبان راحت بود و میگفت از بچگی زبان خونده و کاملا به انگلیسی مسلط هست.خلاصه من که فکر میکنم تفاوت نسل جدید با نسل ما در همین باشد.زمان ما زبان اصلا جدی گرفته نمیشد و کمتر پدر مادری بچه اش را از بچگی میفرستاد زبان اما حالا نه.سالن هم که من را یاد کنکور هایی انداخت که دانشگاه ازاد میدادم. اخه سراسری که دختر پسر جدا بودیم.از سال سوم دبیرستان امتحان ازاد میدادم.هم ریاضی هم تجربی.هر سال هم قبول میشدم اما اخرش سر از سراسری در اوردم.بهر حال جو امتحان همونطوربود.موضوع رایتینگ راجع به (scandal)بود.میدونید که برای issueباید در حدود 47 کلمه در عرض سی دقیقه بنویسیم.موضوع دوم هم (argue و در مورد مدیری بود که تغییری تو منوی یکی از شعبش داشته و حالا باید بحث میکردیم قرار نیست این تغییر در مورد همه شعب صدق کند سی دقیقه هم فرصت داشتیم برای این موضوع استدلالی 34 کلمه بنویسیم.ده دقیقه استراحت و بعد 25 دقیقه تست وربال و ریاضی بی هیچ وقفه ای .من که ارزو میکردم یکبار بین چهار بخش حداقل دو دقیقه وقفه باشد تا نفسی بکشیم که نبود.تست پشت تست .خوشبختانه وربال وقت کم نیاوردم.امتحان ریاضی هم بیشتر به نمونه امتحانهای بارونز شباهت داشت تا خود ای تی اس.فقط چهار پنج تا جواب سوال را باید بصورت دیجیت شده مینوشتیم که من تعجب کرده بودم این دیگه چه صیغه ای هست و به چه دردشون میخوره.فرض گیر جواب 5 میشد که باید اونرا تو خونه های ریز 19 پر میکردیم.من که تا قبل امتحان نشنیده بودم و حسابی تعجب کرده بودم امیدوارم جوابها را درست وارد کرده باشم.برگشتن هم دوباره جمعیت دختر و پسر بود که از فرصت استفاده میکردند گپی با هم بزنند.کلی انرزی مثبت که باعث میشداین حس به تو هم منتقل بشود.خلاصه عین هجده سالگی درست مثل یک بچه مثبت که البته الان باید هم کاملا مثبت باشم سرم را انداختم پایین .خودم را به ماشین رسوندم.چند تا تلفن و خونه.

نظرات()

 

روزانه

دوشنبه 2 آبان 1392

چقدر روز اول كار طولانی میگذرد تا چندروز پیش ناخوداگاه سرساعت هشت بیدار میشدم حالا امروز كه قرار بود برای رفتن سركار هشت بیدار شوم خوابم می اومد و با كلی قربون صدقه چشمهام باز شد.بعد از ده روز خونه بودن دوباره اومدم سركارو انجام كارهای تكراری،البته قرار نیست خیلی طولانی باشدو بزودی درس خوندن من شروع میشوداما این خونه نشینی باعث شده تصمیم من برای رفتن از این داروخانه جدیتر بشود،درست هست كه الان یكسال و نیمی هست كه اینجام و غیر از ادااطوارهای خاص مدیرش مشكلی ندارم و در كل راحتم.اما من خودم ازثابت موندن اصلا خوشم نمیادودركل ترجیح میدهم محیط جدیدی راتجربه كنم اینطوری احساس راكدبودن میكنم،بهترین و فوق العاده ترین حالتش این هست كه خونه را بفروشیم و صاحب داروخانه خودمون شویم اما بازار مسكن حسابی كساد هست و خونه ما هم كه انگار طلسم شده ،البته زمزمه بازسازی ساختمان شروع شده ،با اینكه سود داره اما صبر ایوب میخواد و ترجیح میدهم بجای خانه نوساز در اینده ،یك داروخانه از خودم داشته باشم ،از طرفی میگویندبازار بعد از عید بهتر میشود.پس در اینصورت فقط كارم را عوض میكنم ،شاید رفتم شركت دارویی،اخراین هفته هم تصمیم داریم بریم دیدن خانواده ام،یك سفر خیلی خیلی كوتاه.

 

نظرات(5) 

چهارشنبه 22 آبان 1392 19:19

جل الخالق! نظرات وبلاگ در اینترنت اکسپلورر نمایش داده نمیشه الان با فایرفاکس باز کردمیکهو عین شعبده بازی نظرات ظاهر شد! هر تصمیمی که میگیری آسمان جان امیدوارم همه جوانبشو در نظر بگیری و با دل قرص بری جلو. شاد باشی.

پاسخ اسمان پندار : ای به قربان،حالا شكر كه بازشد فقط یك مشكل كوچیك موند،اسم ننوشتی منم هنگ كردم اینجاكه این خواننده باحالم كیه؟قربون دستت یكسر دیگه با فایر فاكس بیا یك اسم بده. ما ازخماری در بیاییم

بهینه

چهارشنبه 22 آبان 1392 17:11

نه متفورمین را که میخوردم برای لاغری و تاثیرش هم خوب بود نه این یک داروی دیگه است که روی مرکز اشتها کار می کنه و نمی تونی غذا بخوری و اسمش هم همونی است که گفتم که از توی داروخانه ها جمع شده حالا یک قرص دیگه که توش ترکیبات توپیرومات و نمیدونم چی چی هست معرفی کردند ولی نمیدونم که بده یا خوبه؟؟؟؟

پاسخ اسمان پندار : داروی ریداكتیل یا سیبوترامین اثر فوق العاده ای رو مركز اشتها داردكه بخاطر عوارض قلبی شدیدی كه ایجاد میكرداز داروخانه ها جمع شد و الان غیر مجاز میشه پیدا كرد كه بهتر هست دنبالش نگردی،خود توپیرامات هم بصورت داروی جدا وجود دارد كه جز داروهای اعصاب هست و از عوارضش كاهش اشتها ،برای لاغری استفاده میكنند.ای كاش اسم دارو را كامل مینوشتی تا بهتر كمك كنم.خودت چطوری بهینه جان ؟تعطیلات خوش گذشت ؟تاریخ دفاعت مشخص شد؟

http://daftarcheyeyavashaki.persianblog.ir/

باران پاییزی

سه شنبه 21 آبان 1392 13:11

برو كار می كن مگو چیست كار والا 
سه روز تعطیله آسمان. من كه خیلی خوشحالم بخدا 
میدونی آسمان شاعر می فرماید بی خیال فردا 
http://s4.picofile.com/file/782764515/TmBax_Bikhiyale_Farda.mp3.html

پاسخ اسمان پندار : به به به باران عزیز،چه حالی داره سه روز كار نرفتن،من از مسافرت اومدم سرحال و قبراق ،سه روز حسابی بازی كردیم و خندیدیم،توچطور باران جان ؟خوش گذشت .خستگی پرید به سلامتی؟بی خیال فردا...........

http://baranpaiezi.blogsky.com

بهینه

سه شنبه 21 آبان 1392 8:19

بالاخره تغییر همه جورش خوبه. امتحان خوب بود. یک سوال دارویی ازت دارم الان اسم دارو یادم نیست شب برات کامنت می گذارم و عوارض این دارو را می پرسم اگر اشتباه نکنم فن فورمین قرص کاهنده اشتهاست میخوام ببینم چه ضررهایی داره.

پاسخ اسمان پندار : سلام بهینه جون ،ای بد نبود ،چون تفاوت سطح من با نمره ای كه میخوام كم هست نمیتونم مطمئن بگم ،امیدوارم تو ریاضیش بی دقتی نكرده باشم از بس وقت امتحان كم هست و باید با عجله تستها رازد.فكر كنم منظورت قرص متفورمین باشدكه داروی دیابتی هاست و گاهی بصورت abuse برای لاغری هم استفاده میكنند ،اما من خودم این دارو را بهت توصیه نمی كنم ،بدنت بصورت طبیعی و سالم انسولین میسازد حالا با این دارو عملكردش مختل میشود،از طرفی چون بصورت علمی تحقیقی برای لاغری این دارو انجام نشده عوارض بعدیش ناشناخته هست.

شادی

دوشنبه 2 آبان 1392 15:28

و زندگی همچنان ادامه دارد... موفق باشی عزیزم 

پاسخ اسمان پندار : میدونی شادی جان كه خواننده خاص من هستی،اخه اولین كامنت این وب برای خودت بود وهرموقع اسمت را میبینم خوشحال میشوم

من و این وبلاگ

دوشنبه 27 آبان 1392

 

هنوز هم نگران بزرگ شدن این بچه وبلاگ هستم.من خواننده وبلاگهای متنوعی هستم. وبلاگ پر خواننده ای مثل روزهای بهتری هم هست تا وبلاگ زیبای خرمالوی سیاه  یا وبلاگ کمدی نویس سیلوئت و خیلی وبلاگهای دیگه.بعضی مینویسند و مینویسند از تمام دقیقه های زندگیشون.از صبح تا شب از تک تک لحظه ها..........بعضی ترسیم میکنند خاطره هاشون را به شعر به وصفهای نغز گاهی هم تمام افکار را به چالش میکشند .وبلاگ اونها دریچه ای هست برای متفاوت دیدن زندگی........... خودم یک زمانی .یک روزگاری .روزهای دبیرستان انشاهای زیبایی مینوشتم.دفترم گم شد و دیگه ننوشتم. و یواش یواش حس شعر نویسی در یکجور ساده نویسی ادغام شد..........بعضی هم دست به جوک هستند.همیشه با خواندن پستهاشون کلی میخندم و انرژی میگیرم.یک چند تا وبلاگی هم هست که ماهی یکی دوبار پست میگذارند.دیر به دیر اپ میکنند اما بلاخره هستند گاهی بعضی از اینها اونقدر احساس عذاب وجدان از ننوشتن و چی نوشتن دارند که ترجیح میدهند خداحافظی کنند .حالا من موندم و این بچه وبلاگ که هنوز نویسندش نمیدونه باهاش چیکار کند.از اونجایی که علاقه ای به نوشتن جزییات زندگیم ندارم و اونقدر هم اهل بحث کردن و به چالش کشیدن وطرح موضوعات روز نیستم واز طرفی شعر وطنزنویس  خوبی هم نیستم میمونه دوحالت دیگه .وباز هم از اونجایی که حس مسئولیت و عذاب وجدان  گیر داده به من که چرا پستهام اینجوریه.امیدوارم جز دسته اخر نشم.و کرکره اینجا را نکشم حالا بیخیال اصلا خود این مطلب برا خودش یک پست شد میگذاریم میرویم تا بعد

نظرات(1)

یک پرستار

پنجشنبه 3 آبان 1392 2:1

خواهش میکنم بنویس اسمان جان

پاسخ اسمان پندار : عزیزم فعلا كه بد معتادوب خوانی و وب نویسی شده ام،اما واقعا موضوع برای نوشتن كم می اورم و از پستهای تكراریم هم زده شده امبا اینحال اینجا هستم و یكدفعه ای نمیروم.

http://littlenurse.mihanblog.com

 

باز هم مدرسه ها باز شد

دوشنبه 27 آبان 1392

 

خوب یکم هم از روزگار خودم بگم.سه هفته و نیم تا امتحان ایلتس زمان باقی مونده.از اونجایی که سر کار نمیشه تست زد موندم چه جوری خودم را برای امتحان اماده کنم.فکر کنم خیلیها با این امتحان اشنا باشند.این امتحان چهار بخش دارد.بخش اسپیکینگ که یک مصاحبه 152 دقیقه ای هست تو یک روز جدا اکثرا یک هفته قبل یا بعد امتحان اصلی انجام میشود .خود امتحان اصلی هم اول با لیسنینگ شروع میشه بعد ریدینگ بعد هم رایتینگ.دفعه اخری که این امتحان را دادم. لیسنینگ 6.5/ریدینگ 5/رایتینگ 6/اسپیکینگ 6.5/شدم و از اونجایی که اینبار باید هر چهار تاش را 6.5 بشم بایدرو ریدینگ و رایتینگ بیشتر کار کنم.جالبه که برای ریدینگ دونستن تکنیک ضروری هست که من این تکنیکها را بلدم و همچنان بد میزنم .با این حساب احتمال میدهم درک مطلبم ضعیف باشد . حالا که سر کارم و نمیتونم تست بزنم کتاب داستان و روزنامه انگلیسی میخونم تا ببینم اینبار چه گلی میکارم برای رایتینگ هم که چاره ای جز نوشتن نیست که عملا سرکار اون تمرکز لازم را ندارم و تصمیم دارم بجاش سمپل بخونم و جملات خوبش را حفظ کنم.دیگه این که فردا وقط مشاور گرفتم تا برای گرفتن ادمیشن راهنماییم کند اما شرط اول گرفتن  نمره خوب تو امتحانها هست.

 وسط هفته هست و از شنبه قرار بوده درس خوندن من شروع بشود هنوز هم گیجم و برنامه خاصی ندارم و نمیدونم چی کار بکنم و چی بخونم.

راستی یادتون میاد مرداد ماه رفتم مشاوره برای مهاجرت استرالیاوایشون هم گفتند اولین قدم گرفتن چهار تا هفت تو ایلتس هست که من به خودم گفتم اگر بهر دلیلی ادمیشن نشد رو زبانم کار میکنم تا سال دیگه هفت را میگیرم و میروم استرالیا که دیروز دوستی خبر داد رشته دارو *سازی هم از رشته های مورد نیاز اداره مهاجرت استرالیا برداشته شده.من که تا هفت فاصله زیادی داشتم اما خب برای خودش امیدی بود که پرید.با این حساب دیگه نه فدرال کانادا نه کبک نه استرالیا ..........همسرم هم زیر بار زبان خوندن نمی رود تا حد متوسطی انگلیسی را بلد هست و چون تو مسافرت و مکاتبات کارش را راه می اندازد دیگه نیازی به کلاس رفتن و ایلتس دادن نمیبیند.اصرار من هم بیفایده هست.البته پارسال برای فرانسه خیلی خوب جلو رفت و حتی با اینکه یک کلاس میرفتیم نمرش بهتر از من شد اما برای انگلیسی اصلا همکاری نمیکند و همش حوالش میدهد به بعدا و اینکه الان گرفتار هست و وقت کلاس رفتن ندارد.......چاره ای ندارم جز اینکه برای مهاجرت فقط روی خودم حساب کنم.

نظرات(1) 

 

 

 

3

باران پاییزی

دوشنبه 27 آبان 1392 13:45

ببین چرا روی مهاجرت به آلمان فكر نمی كنی. آسمان شرایط اونجا رو هم بررسی كن. حتمن باید آمریكا باشه تا تو بتونی به آرزوت برسی؟؟؟؟؟؟ ببین الان خیلی از ها از آشنایانمون رفتن و راضین با اینكه تحصیلات مدنظرشون نبود تونستن باشرایط زندگی در آلمان خوب كنار بیان

پاسخ اسمان پندار : عزیزم باران جان به اون هم فكر كردم ،اما راستش اطلاعات كافی برای مهاجرت ندارم .......من همش منتظر نتیجه ایلتس هستم راست میگیباید بیشترتحقیق كنم.شما هم اگه اطلاعاتی داری ممنون میشم به من هم بگی.

http://baranpaiezi.blogsky.com

 

من و اینهمه خوشبختی

چهارشنبه 29 آبان 1392

 

 

سلام و عرض ادب خدمت سروران گرام(گرام که غلط هست پس گرامی)احوال شما؟خوبید خوشید؟دماغتون قلمی هست که انشالله؟من هم خوبم و این هفته را هم گذروندم در حالی که نه یک عدد رایتینگ نوشتم نه 5 دقیقه اسپیکینگ کار کرده باشم نه یک تست ریدینگ زده باشم.ای داد پس چیکار کردم؟چرت و پرت خوندم.کلمه های قبلی را دوره میکنم و کمی لیسنینگ و یک کتب داستان باریک خارجی که در کل برای ادم نون و اب نمیشه.فکر کنم کل درس خوندن من خلاصه بشود به هفته اخر که میخوام مرخصی بگیرم.بعد اینطوری بگم اگر ایلتس چهار اسکیل 6.5 نشوم این ترم اصلا نمیتونم ادمیشن بگیرم یا به فارسی خودمون بروم سر ثبت نام.میرود تا شش ماه دیگه یا ترم بعد.بعد دوباره بهمین ترتیب.یعنی بین من و ارزوهام یک نیم نمره فاصله هست .یک شش و نیم عزیز............اونوقت همسری دیشب از من میپرسد عزیزم جدا حوصله درس خوندن داری؟خدمتتون عارضم که بنده بچه مثبت و اروم و درسخون مدرسه بودم و ایشون شر و شیطون و شب امتحانی مدرسه.خوب نتیجتا (فارسی را پاس بداریم :در نتیجه)جواب بنده میشود بعععععععععععلههههههه.فرض بگیرید ادم درس بخوند و تو محیط اروم ازمایشگاه کار بکند و حقوق هم بگیرد و دوباره فرض کنید اگر فاند یا بورس نگیرم درس میخونم و تو محیط اروم از مایشگاه زنگ میزنم ایران قربون دستتون اون خونه را بفروشید من خرج دانشگاه کنم.چی؟قبلا فروخته شده برای ترم یک؟پس زحمت طلا ها را بکشید!اخ اخ چقدر این ارزوها خرج دارند.بقول پدر بنده دختر داری میرسی به چهل .پس کی میخواهی لذت زندگیت راببری .والله.

باید این چند وقته یک رزومه توپ و یک sopحسابی هم بنویسم .که پارسالیها فاجعه بود.یعنی اینطوری بگم بعد از اون 6.5 که گفتم دومین عامل موفقیت و پذیرش اینها هستند.دعا بفرمایید عقلمان قد بدهد بتونیم خودمان را قلنبه وصف کنیم.

اخ جون امروز چهارشنبه هست و فردا و پس فردا تعطیل یا بنوعی سریال و درس.هرچند دوست عزیزمان که از قضا متخصص دندان هستند و از قضا پا به ماه و از قضا برای استراحت قبل زایمان اومدند خونه پدری و از قضا چون همیشه فعال بودهاند و حوصله اشان سر رفته قصد دیدار دارند و وقت گذرونی و از قضا خیلی زشته بعد از عمری که قراره همدیگه را ببینیم بهونه بیاوریم.پس به ددردودوریم.

نظرات(1) 

 

 

 

3

یک پرستار

شنبه 2 آذر 1392 1:13

خداکنه بتونی رزومه خوبی بنویسی و بری از این جهنم

پاسخ اسمان پندار : ممنون پرستارجون ،بنظر من كه رزومه خوب نوشتن یك هنر هست ،حتما چندروزی روش وقت میگذارم،من هم موافقم ایران محیط مناسبی برای زندگی نیست 

http://littlenurse.mihanblog.com


No comments:

Post a Comment

 سلام این وبلاگ آرشیویست از وبلاگ قبلی من mennomen.mihanblog.com اما مطالب جدید رو در بلاگ اسکای منتشر خواهم کرد لطفا اونجا سربزنید!  ممنونم...