اردیبهشت 1394
نوشته شده در : چهارشنبه 2 اردیبهشت 1394
مروهشنبه 6 بهمن 1397 14:45
سلام. من فوق لیسانس شیمی دارم. چه جوری میتونم واسه پی اچ دی داروسازی امریكا اقدام كنم؟
پاسخ اسمان پندار : مروه جون چه خوب كه پیغام عمومی هم دادی چون وبلاگ امكان جواب دادن به كامنتهای خصوصی را نداره. بنظرم كاملا ممكنه بشرط نمره تافل خوب ٩٠ به بالا دوم برای دانشگاهها اقدام میكنی و بعد هم شدی دانشجو پی اچ دی. البته ممكنه بعضی دانشگاهها معدل فول لیسانست و مقاله داشتن یا نداشتن را هم درنظر بگیرن كه اگه رزومه خوبی داشته باشی صد در صد كمك كننده هست. اطلاعات دیگه را میتونی از فروم اپلای ابرود و وبلاگ زیر اسمان خدا بگیری.
موفق باشی
fatemehدوشنبه 8 شهریور 1395 16:04
سلام.خب میشه توضیح بدبد اینو هم که برا تخصص فارماسیوتیکس مراحلش چه طور هست در آمریکا؟ باید مدرک داروسازی عمومی خودمون رو اونا تایید کنند به عنوان ارشد؟بعد چه امتحان هایی ؟ مرسییییییییییییی
پاسخ اسمان پندار : سلام فاطمه جان، بله باید تایید كنند ، من بیشتر از این اطلاعات ندارم هرچی بود نوشتم. خوااااهش
Royaشنبه 18 مهر 1394 11:08
سلام
من سال اخر داروسازی در ایران هستم.برای اینکه داروسازی بالینی ادمه تحصیل بدم چه راهی رو پیشنهاد میدید؟
با تشكر فراوان
پاسخ اسمان پندار : سلام خوش اومدید، اگه منظورتون تو ایرانه كه من اطلاعات كامل ندارم فقط فكر كنم باید مثل بقیه رشته ها امتحان دستیاری را بدید، اما اگه منظورتون امریكاست، باید بگم اول از همه باید راهی برای امریكا اومدن پیدا كنید چون هیچ ویزایی برای اینكه شما بیایید اینجا و امتحانهای معادل سازی و امتحان ورودی دستیاری را بدید وجودنداره. موفق باشی رویا جون
فچهارشنبه 15 مهر 1394 22:22
سلام کنکوری هستم به داروسازی علاقه زیادی دارم در این راه کمکم کنید با تشکر
پاسخ اسمان پندار : ف عزیز میبخشید از اینکه پیامت بدون پاسخ ثبت شد. من دیروز جواب کامنتت را دادم اما قبل از ثبت پرید. خوب بریم سراغ سوال شما دوست عزیز. اول از همه تبریک برای اینهمه علاقه و پشتکار. ف عریر کمک خواستی اما هیچی از شرایطت ننوشته ای. خوشحالم که میگی شاگرد اولی هستی. اگه درست خوبه. نگرانی را بگذار کنار و فقط و فقط درس بخون. هیچی مثل گرفتن رتبه خوب بتو کمک نمیکنه. یعنی باید اونقدر درست خوب باشه که رتبه ات زیر 1000 بشه. اگه با این رتبه خیلی فاصله داری. واقع بین باش. باور کن رشته هیچ کاری برای خوشبخت شدن و بد بخت شدن ادمها انجام نمیده. من کسی را میشناسم که رشته کتابداری قبول شده بود و الان پی اچ دی اش را امریکا میگذرونه. درسته که بحث علاقه هست. اما باید ببینی که این علاقه واقعی هست یا تحت تاثیر جامعه و محیط ایجاد شده. پس اگه میبینی که با رتبه مناسب فاصله داری تو رشته مرتبطی مثل شیمی هم میتونی موفق و خوشبخت و شاد باشی و دکتری شیمی بگیری. نگرانی را کنار بگذار. و اگه شاگرد اولی هستی فقط و فقط درس بخون در اینصورت مطمئنا میتونی به ارزوت برسی. برات ارزوی موفقیت دارم.
سجادجمعه 4 اردیبهشت 1394 10:16
تبریک میگم خانم دکتر
بهترینارو براتون میخوام، از صمیم قلبم، بهترین ها رو
پاسخ اسمان پندار : مرسی سجاد جان امیدوارم ، همینطوربرای شما. راستی میدونی تو امریكا دكترعمومی وجودندارد و پزشكهای خانواده درواقع یك تخصص دوساله را گذروندند
نوشته شده در : یکشنبه 6 اردیبهشت 1394
نوشته شده در : پنجشنبه 10 اردیبهشت 1394
نوشته شده در : شنبه 12 اردیبهشت 1394
رها(زندگی من)پنجشنبه 17 اردیبهشت 1394 11:18
اسمان جان سلامومن این مدت حسابی درگیر بودم اما میخوندمت ارزو میکنم امتحاناتت به خوبی تمام شده باشه و سفر خوبی داشته باشی.میبوسمت
پاسخ اسمان پندار : رهاجان سلام عزیزم ، اره فكر میكنم خیلی وقته كامنت نذاشته بودی، رها یادم نمیاد وبلاگ داشتی یا نه؟ ای بابا امروز چقدر خنگ شدم، دارم بشدت فكر میكنم مشخصاتت را بیادبیارم یادم نمیاد، واقعا معذرت، میگردم تو كامنتهای قبل پیدات میكنم، بااینحال ممنون كه پیغام گذاشتی
سجاددوشنبه 14 اردیبهشت 1394 12:53
سلام خانم دکتر، همه اطرافیان من که واقعا دوسم دارن خیلی تا حالا به من گفتن بسته انقد سادگی و مثبت فکر کردن درباره هر کسی که یه کلمه بیشتر باش حرف نزدی، اما من همیشه از ساده بودنم لذت بردم، و اینکه در مقایسه با بقیه هم سن و سالام که آخر سیایتن هم بیشتر از زندگیم لذت میبرم، هم که اطرافیان خیلی بهترو با ارزش تری دارم
اما در کل، فکر کردن قبل از هر حرفو کاری خیلی کار پسندیده اینه، و شاید زیاد هم به ساده بودن یا با سیایت بودن ربطی نداشته باشه، البته شاید!
پاسخ اسمان پندار : سجادخوشحالم كه دوستهام هم مثل خودم طرفدارصداقت وسادگی هستند و باسیاست مخالفند،درضمن میدونی سجاد فكر میكنم زدی تو خال، فكر كردن قبل صحبت واقعا لازم وبجا هست اما بیشترمنظورم ازفكركردن سنجیدن اینكه این كلام گفته بشه یانه یا چطورگفته بشه بود كه بنظرم در اصل میشه همون باسیاست حرف زدن........ نمیدونم اما من هم یكزمانی ازسادگی بسیارلذت میبردم اما الان بعضی رفتارها اذیتم میكنه، واقعا نمیدونم علتش چیه ، همین الان دارم فكر میكنم شاید چون قبلا بخاطر شغلم اون احترام و ارج وقربی كه ذات انسان نیازداره را داشتم و الان باید با رفتار وشخصیتم بسازمش، نمیدونم مطمئن نیستم این دلیلش باشه همین الان بذهنم رسید وباید راجع بهش فكر كنم ، ممنونم از كامنت خوبت
میشلدوشنبه 14 اردیبهشت 1394 09:34
اسمان اون قضیه كار بیرون كمپس برای تمام f1 هایی كه توانایی پرداخت شهریه ندارن قابل اجراست. به كردینیتور اینترنشنالها حتما قبل اومدنت مراجعه كن. باید اپلای كنی براش. ٣٨٠ دلار فی داره و سه چهار ماهه نتیجه ش میاد. ١٢ ماه اعتبار داره و میتونی كار غیرمرتبط هم انجام بدی.
پاسخ اسمان پندار : میشل کاشکی امسال فهمیده بودم. مرسی عزیزم که این خبر را بمن هم دادی. امیدوارم هردومون سال دیگه کار تو دانشگاه پیداکنیم. اگه نشد یک کار خوب بیرون
زریدوشنبه 14 اردیبهشت 1394 07:13
عزیزم یعضی وقتها صداقت زیادی نشانه ی حماقت میشه. خوب من با این صداقت موافق نیستم ولی اگر قرر بشه سیاست داشتن فکر و ذکر تو را به خودش زیادی مشغول کنه و عملا تو لذت نبری نه به نظرم بی خیالش بشو. شنیدی میگند فلانی آب یا نون؟ قلبش را میخوره! خیلی سخته آدم مرز و حد اینها را معلوم کنه که تا چه حد خوبه وچقدر بده؟ اما هر جا هر جور دیدی راحتتر جواب میده و خودت اذیت نمیشه مخصوصا قلبا همون رفتار درسته. من که اینطور رفتار میکنم. نه من هم سیاست مدار نیستم ولی آدمهای با سیاست را زود تشخیص میدم.
پاسخ اسمان پندار : میدونم زری چی میگی. دقیقا ادمهای با سیاست خیلی مشخصن و بهمون نسبت ادمهای خوش قلب و صادق هم معلومن. اما اینطور نیست که همه ادمهای صادق وساده را دوست داشته باشن. بخصوص اونجا که صداقت رنگ سادگی به خودش میگیره. مسلما من هم نمی تونم تغییر بزرگی تو خودم ایجاد کنم. حتی نمیدونم میشه تغییر کوچیک ایجاد کرد؟ اما رفتار ادمها،اطرافیان موتور محرکی شده برای من که حداقل کمی عوض بشم. حداقل بعضی حرفها را نزنم.... میدونی زری تک تک جملاتت را قبول دارم غیر از جمله نون قلب.(باور کن خیلیها را میشناسم که قلبهای صاف و پاکی دارن اما تو زندگیشون خیلی سختی کشیدن) اما بقیه حرفهات را از دم قبول دارم.دربست.مشخص کردن حد و مرزو اینکه هرجوراحساس ارامش میکنیم همونطور رفتار کنیم.. مرسی از توصیه های خوبت
یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 00:37
صاف بودن یعنی صادق بودن آسمونی و این صادق بودن باعث میشه دوروبرت خلوت بشه چون هیچ کس خوش نداره حقیقت رو بشنوه جز عده خیلی کم ...تصمیم درستی گرفتی ..راستش من هنوزم میخوام همون ادم گاگول همیشگی باشم البته دور از حضور شما ولی خب به بهای داشتن دوستای خیلی خیلی کم و داشتن انزوا ..مامان من همیشه صادق بوده و مینونم بگم تو عمرش جتی یه دروغ نگفته ولی پدرم همیشه سیاست داشته و متاسفانه تو جامعه امروزی ما اگه بخوای مثلا سرکارت بلایی سرت نیارن باید سیلست داشته باشی راستی جامعه امریکا چه طوریه ؟
پاسخ اسمان پندار : ممنونم دوست خوبم كه بااین دقت وتوجه برام كامنت گذاشتی. من خیلی شباهت به مادرشما دارم وخیلی بندرت پیش میاددروغ بگم، اما واقعیتی كه گفتی در مورد من هم هست، دوروبرادم خلوت میشه.... باید عوض شم، كه امیدوارم شدنی باشه یا حداقل متعادل بشم..... راستی دوست خوبم اسمت را ننوشتی ونمیتونم حدس بزنم كدوم خواننده گلم هستی..... جامعه نیویورك كاملا مولتی كالچر هست، من بیشتربا چینیها وهندیها برخورد داشتم، درمورد هندیها وبدجنسیشون همه مینالند و هرجا بری هندیها هستند. اینجا صداقت بیشتری وجوددارد با اینحال كماكان رابطه بازی و بدجنسی هم هست، البته بشدت كمتر، اما وجودداره
نوشته شده در : شنبه 19 اردیبهشت 1394
نوشته شده در : چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394
Aliپنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 00:04
سلام. خداروشکر، ممنونم.
و ممنونم که به یاد ما هستید. شما لطف دارید.
نگران ساسها نباشید.
پاسخ اسمان پندار : سلام ، مثل همیشه باملاحظه، دقیق و متین و اقا. فوق العاده ای علی جان. مرسی
کامشینپنجشنبه 24 اردیبهشت 1394 19:39
من تا به حال دوبار توسط حشرات موذی ناکار شده ام. راستش موضوع از ساس فراتره. یک چیزهای خاصی هستند. یک بار افتخار زیارت یکی شون را داشتم که تازه از سر سفره پا شده بود و داشت روی دستم راه می رفت. سیاه بود و کوچولو و اندازه سه برابر حجمش خون نوش جان کرده بود! بار اول تو یک هتل گزیده شدیم که تمام هزینه مون را پس دادند و تمام لباس هامون را شستند برای شب های باقیمانده هم فرستادنمون توی یک سوئیت! خلاصه که بد نگذشت. بار دوم خونه ای بود که تازه اجاره کرده بودیم و صاحبخانه چهار بار از سم پاش کمک خواست. اون هم شرط کرده بود که هر چی را من گفتم باید بریزید دور. اتفاقا دیروز تو دفترم موجود کوچولوئی را دیدم که شبیه به عنکبوت بود. بعد یک ریزه شک کردم که این چیه بهش که نزدیک شدم مثل علی ورجه شروع کرد پریدن و فرار کرد. نمی دونم چی بود. کاشکی موجود موذی نباشه. آسمونی جان. نگران نباش احتمالا انتقابشون نمی دهی. دو سه هفته جای خاراندن ها باقی می مونه بعد می شه خاطره!
من تازه باید با هزار پاهای ترسناک سر و کله بزنم! امان از خانه های اجاره ای و صاحب خانه های بد!
پاسخ اسمان پندار : کامشین کامنتت را که میخوندم هم از لحن نوشتنت خندم گرفته بود هم دقیقا میفهمیدم چی میگی و دلم برای جفتمون حسابی سوخت. اخ اخ ما که دوسه هفته طول کشید تا بفهمیم چی به چیه و اینها چی هستند. بعد الان شاید یکماهه که شبی یکی دوبار بیدار میشیم تمام رختخواب را میگردیم. اصلا قیافشون را تصور هم میکنم مو به تنم راست میشه. صاحبخونه برای ما دوبار سم پاش اورد اما انگار نه انگار همون شبش سرو کلشون پیدا میشد. برای همین خودمون دست بکارشدیم واسپری میخریم میزنیم. بهتر شده. اما هنوز ریشه کن نشدن. از طرفی حرف و نقل با صاحبخونه هم داریم. خیلی نمیخواهیم تو این حال و هوا این را هم اضافه کنیم. جالبه که سرایدار تعجب میکنه میگه شما تاحالا دوبار سم پاشی داشتید و هنوز مشکل دارید!!! و ما فکر کردیم شاید چون فرش داریم مشکل از خودمونه...... باز هم دارم کامنتت را میخونم (قسمت حشره علی ورجه:)))) فکر کنم اون ککه. نه؟ خدا به دادجفتمون برسه. هزار پا هم ما اوایل یکی دوتا مرده پیداکردیم اما خوشبختانه مشکلمون در حد همون جنازه باقی موند. فکر کنم سم پاشی که برای سوسک میکنن رو اونها تاثیر داره.اما کاملا باهات موافقم که امان از خانه های اجاره ای و امان از این مسیر طولانی و سختی که ما خودمون را الوده اش کردیم.
سیلوئتچهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 19:35
وای آسمان جان خیلی برات ناراحت شدم. اصلا خجالت نکش که این یه چیز کاملا عادیه متاسفانه بین اینا. بچه هاشونم تو مدرسه سرشونو همیشه برای لایس(شپش) چک میکنن و معمولا هم بچه های کوچیک تو مدرسه میگیرن.
من خودمم چندسال پیش رفته بودم اسکی و چکمه هامونو گذاشته بودم تو کلبه و چون اونجا هم محیط نمدار و مرطوب بود از همونجا بدباگزو با خودمون بردیم تو خونه مامان بیجاره ام. واقعا عذاب کشیدیم چند ماه. ولی بهت بگم که وظیفه منیجمنت ساختمونه که بیان سمپاشی کنن وگرنه کل ساختمونو برمیداره. به همسایه هاتون حتی بگو چون اوناهم میترسن و به منیجمنت فشار میارن برای اوردن سمپاش حرفه ای. چون اینا دفعه های اول ممکنه برای اینکه کمتر پول بدن سمپاش الکی و معمولی بیارن. با اون مدل سمپاشی نمیره و فقط پدر شما در میاد هربار باید خونه رو تخلیه کنین و لباسا و ملافه هارو بشورین و اخرشم هیچی به هیچی. خونه مامان من دو دفعه اخر که سمپاش حرفه ای اوردن واقعا با بقیه دفعه ها فرق داشت و سر دو روز تاثیرشو دیدیم. خلاصه اصلا درین مورد شل نگیر خواهشا. واقعا موجودات نفرت انگیزی هستن و بدتر ازون جای زخم و خارششه. امیدوارم از شرشون خلاص شی زودتر.
پاسخ اسمان پندار : سیلوئت عزیزم چقدرخوب دركمون كردی وچه مساله جالبی را مطرح كردی، واقعا ساس پیداكردن باعث خجالتمون شده اوایل راستین تومحل كاربه همكارامریكاییش گفته فكر كنم خونه ما ساس پیدا شده، میگه طرف كناردست من ایستاده بود یكهو دومترپرید عقب. فكر كنم ازاین ببعد با این تجربه سخت ، ما هم همچین واكنشی را باشنیدن اسم بدباگز نشون بدیم؛( واااای بنده خدامامانت چقدر باید اذیت شده باشن تا ازشرشون راحت شده باشن چون كاملا ما هم همین مراحل را داشتیم ، ما دوبارسمپاشی داشتیم. كه اصلا و ابدا هیچ تاثیری نداشت. غیرازاون خودمون هم هرشب تمام خونه را اسپری الكل میزدیم، جدیدا هم خودمون سم خریدیم و هرروز تمام شیارها را اسپری میزنیم، ازشستشو هم نگو كه دیگه نو وكهنه اونقدر شسته شده همه كهنه شده، دیگه چندوقتی هم هست تو همون لاندری پكشون میكنیم تا بعدا كه ازاینجا رفتیم بازكنیم، اما من نمیدونستم سمپاشی خوب یا بدهم هست. چون سوپر با تعجب میگفت شما دوبارسمپاشی كردین و هنوزمیگین ساس دارین، من دیگه پیش خودم گفتم حتما مشكل بخاطرفرش هست كه نمیتونیم بشوریم، هرچند كركهای این فرش خیلی كوتاه و من مدام اون چرم پشتش را الكل میزدم، اما حالا بخاطر راهنمایی های خیلی خوبت سیلوئت جان فهمیدم بهتره ازشون درخواست كنیم سمپاش بهترمیارن، البته راستین میگه این یكهفته باقیمونده را هم دوام بیاریم تا برگردیم ایران.اما من بدجورازشون وحشت دارم ویكهفته برام كلی هست.بازهم مرسی ازاینكه لطف كردی و ازتجربه خیلی خوبت برام گفتی
فریداچهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 11:09
سلام عزیزم
تولد همسر مبارک امیدوارم 120 ساله بشن ایشون و در کنار هم روزگار خوبی را سپری کنید
اینکه گفتی خونه های اونجا کولر نداره یعنی چی؟ پس تابستون چی کار میکنن؟ واقعا خیلی سخته تحمل این شرایط و بعد در مورد اون ساس که گفتی واقعا وحشتناکه نمیشه اون میز را دور بیندازه و کل خونه را پاکسازی کنی یا اصلا از اونجا جابجا بشی؟
پاسخ اسمان پندار : سلام فریدای عزیز ومهربونم. ممنونم از ارزوی قشنگت. نمیدونم واقعا چرا خونه هاشون کولر نداره. شاید چون همشون بینهایت قدیمیه. اینجا هواش گرم و کمی شرجی هست. و کولر و پنکه لازم میشه. برای همین خودشون پنکه یا بندرت کولر هم میخرن. اما در کل فریدا جان برعکس ظاهر بسیار زیبای خونه هاشون داخل خونه هاشون به مفت نمی ارزه و فاجعه است. در مورد ساس هم خدمت دوست گلم بگم. اول که میز را خریدیم متوجه نشدیم. بعد از چندهفته دست راستین را نیش زده بودن. هرچی بهش گفتم این نیش حشره هست میگفت نه من الرژی دارم و بخاطر اونه. خلاصه جدی نگرفتیم تا اینکه دیدیم هر صبح که بیدار میشیم بدنش را زدن و کم کم برای من هم اتفاق افتاد و تا بفهمیم این نیش کدوم حشره هست طول کشید و به این حال افتادیم. الان تا یکهفته دیگه کلا از این خونه میریم. تو این مدت خودمون هم مرتب سم میزنیم و خیلی کم شدن. بدبختی اینه که اصلا تو روز روشن دیده نمیشن. فقط تو شبها مثل دراکولا از باریکترین درزها و شیارها کف خونه و دیوارها میان بیرون.البته فکر نکن مثل فیلمها یک لشگر میریزه بیرون:))) در حد شبی دوسه تا هستند. اما گاهی هم نمیبینیمشون و تو خواب حسابمون را میرسن. وای خودم دارم تعریف میکنم. خودم هم وحشت میکنم. خلاصه خیلی تجربه بد و سخت و ترسناکی بود
بهارکچهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 10:25
سلام. تولد همسرتون هم مبارک. راستش امسال منم تولد غمباری داشتم.چون به یه سری اهداف از پیش تعیین شده نرسیم و برای همین به هیشکی نگفتم تولدمه. ولی مگه همراه اول و موسسه های مختلف گذاشتن؟ از صبح پیام دادن تا ظهر. بعدم که ۲۴ ساعت مکالمه رایگان دادن و منم مجبور شدم اعلام کردم. ولی حتی اندکی از غم و اندوهم کم نشد. عاخه چرا همین تجربه الان رو بیست سال پیش نداشتم که این همه ضرر نکنم.
وای پیاده روی... مخصوصا با کفش راحت. خداروشکر اونهمه سختی کشیدین اقلا مناظر خوب خوب داریبن و میتونین لذت ببرین و مشکلات رو فراموش کنین. آفرین که در هر فرصتی میزنین به خیابون که خوش باشین.
یه دوست های کلاسی دارم خدای مهربونی و معرفت. یه روز دیدم خیلی پکر وافسرده است و موهای پسرش رو هم کوتاه کوتاه کرده. اومد برام بگه که موهای پسره شپش گذاشته زد زیر گریه... چقدر بهش خندیدم و گفتم بابا اصلا مهم نیست بالاخره رفع میشه. اونم جزو طبیعته دیگه... اجتناب ناپذیره...
پاسخ اسمان پندار : بهارک عزیزم تولدت مبارک باشه خانم گل و مهربون. ایراد نداره دوست جون. در عوض نگاه کن ببین چه چیزهایی بدست اوردی. کلا ادمها مرتب عوض میشن. گاهی میبینی خواسته و ارزوی پنج سال پیشت دیگه برات مهم نیست. هیچوقت هم حسرت پشت سر را نخور و فقط لذت زندگی را ببر. (ببین کی داره به کی نصیحت میکنه:))) میدونی بهارک جون ما اینجا ماشین نداریم. در کل تو نیویورک بخاطر ترافیکها و درعوض سیستم متروی بزرگش مردم ترجیح میدن ماشین نخرن. و خلاصه پیاده روی جزیی از زندگی ماشده. خوشبختانه بقول تو اونقدر خیابونها و مناظرش خوشگل هست که از پیاده روی لذت ببریم...... اخ اخ اخ دقیقا حال و روز دوستت را درک میکنم. خیلی بده. و خیلی وضعیت خجالت اور و ناراحت کننده ای هست.
نوشته شده در : چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394
fandoghشنبه 9 خرداد 1394 21:18
خوب عزیزم تو که میدونی من 15 سال بیشتر ندارم
پاسخ اسمان پندار : میدونم میدونم
فریداپنجشنبه 7 خرداد 1394 07:27
سلام عزیزم
به وطن خوش آمدی زود بیا برامون تعریف کن از سفر و اینکه تا کی میمونی؟
پاسخ اسمان پندار : فریداجان، مرسی گلم، تا اول شهریور هستم، اما حتما بایدیك برنامه كاری چیزی جوركنم، هنوز یكهفته نشده كف كردم :)))
میشلشنبه 2 خرداد 1394 06:52
زود برگرد و اوضاع مرتب شد خبر بده كه كارت دارم
پاسخ اسمان پندار : میشل جون زودزود میام اما كارم داری الان هم درخدمتم
زریپنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 23:40
ای ول، آفرین خیلی خوب کردی که سعی ات را برای معدل کردی. آسمان جان اگر میموندی و این مدت چند ماه رو کار میکردی منظورم کار معمولی و بیرون دانشگاه است، بهتر نبود؟ مخصوصا اینکه راستین هم کار داره. در هر صورت چه آمریکا و چه ایران برات آرزوی موفقیت و دل خوش میکنم.
پاسخ اسمان پندار : زری جونم. عزیزم. مرسی. تو دانشگاه که اینها خیلی به معدل اهمیت میدن. فکر میکنم برای رزومه و اینها هم مهم باشه. برای همین این ترم سعیم را کردم. البته به درس هم بستگی داره و ظاهرا با اینکه اصلا به محاسبات علاقه ندارم تو این جور درسها خوبم. زری جون مرسی از اینکه حواست بهم هست و پیشنهادبه این خوب میدی. راستش قبلا درموردش فکرکرده بودیم. میدونی اجاره های اینجا خیلی سنگینه و شغلهای هردوی ما جنرال میشد. تازه من هنوز بی شغلم. البته فرصتهای اینترنشیپ هست که حقوقهاش بالاتره. اما تاهفته پیش که با چندتا بچه های کلاس حرف زدم هنوز کسی موفق به گرفتن شغل اینترنشیپی نشده بود. تو ایران ما خرج خونه و خوردو خوراک نداریم. میتونیم کمی هم کار کنیم. درضمن لازم داریم کارهای مربوط به فروش خونه را انجام بدهیم و با پول کافی برای ترم بعد برگردیم. خلاصه دیدیم ایران هزینه هامون کمتره و واجبه که یک سفر هم داشته باشیم. باز هم ممنونم از این پیشنهاد خوبت زری جونم
No comments:
Post a Comment