چند وقته دارم برای گرفتن اینترنشیپ وقت میذارم، اینترنشیپ یعنی كاراموزی، من قصد دارم برای كارخونه های داروسازی اینجا اپلای كنم، هندیها تو طول تحصیلشون حداقل یكی دوبار اینترنشپ را میرن كه از چندجهت خوبه، یكی اشناشدن با محیط واقعی كار و فهمیدن نقطه ضعفها و اینكه چه چیزهایی را بهتره تو دوره درس قوی كنیم و دیگه پیدا كردن جا پا و رزومه خوب كه بعدا بشه تو دوره سه ماهه اپی تی راحتتر كار پیدا كرد، خوب حالا چه شكلی میشه فرصتهای شغلی را بیدا كرد؟ چند تا سایت معروف اینجا داره كه من از دوتاش استفاده میكنم indeed, glassdoor, كه خیلی از كارخونه ها برای پیدا كردن نیروی كار توش پیغام میذارن، البته اگه تو سایت خود كارخونه ها و مراكز تحقیقاتی هم بریم حتما بخشی داره كه تموم مشاغل مورد نیاز توش ردیف شده، این كه مینویسم كارخونه داروسازی، فرض را به یك محوطه صنعتی كه فقط دارو توش ساخته میشه نذارید، همه كارخونه ها مركز تحقیقات خودشون را دارن، كه بنام بخش تحقیق و توسعه R&D شناخته میشه. میدونید ما تو ایران هم داروسازی صنعتی فعالی داریم اما درنظر بگیرید تموم اون ماده اولیه از هند اورده میشه، ساختن ماده اولیه تو كارخونه های برند امریكا یا كشورهای اروپایی انجام میشه( مبحث این برند با اون برندی كه بین ما ایرانیها معروفه فرق داره) یعنی درواقع ماده اولیه از كشورهای دیگه به كارخونه های ایران اورده میشه و احتمالا حتی بحث فرموله كردن كه همون قرص و كپسول كردنش هست هم كپی برداری میشه كه تو داروسازی صنعتی بنام مبحث ژنریك شناخته میشه، یعنی اینكه سعی بشه دقیقا دارو از لحاظ دوز و اثربخشی مثل داروی برند باشه، البته همون ژنریك سازی بشدت سفت و سخت قانون گذاری شده، صد درصد ایران تابع fda نیست اما میدونم یك سازمان دیگه هم برای بخش بین الملل وجود داره كه اسمش را مطمئن نیستم احتمالا NIH باشه و بازم نمیدونم چقدر قوانینش تو فرموله كردن داروها تو صنعت ما استفاده میشه. هرچی هست صنعت دارویی هند و چین را میشناسن اما حتی نمیدونن ایران هم بخش صنعت دارو داره، ظاهرا حرفی تو دنیا تو این مبحث نداریم. خوب برگردیم سر اینترنشیپ،یك چیز دیگه كه میتونم در موردش بگم اینه فرصت های شغلی اینترنشیپ در مقایسه با كارواقعی خیلی خیلی كم هست و حقوقش هم كمتر از كار واقعی است. خلاصه هنوز یك مورد دعوت به مصاحبه هم نداشتم امیدارم بتونم اینترنشیپ بگیرم.
نوشته شده در : چهارشنبه 14 آذر 1397طنازجمعه 23 آذر 1397 02:36
دوست عزیزم ایشالا که یه اینترشیپ تپل گیرت بیاد و کلی باهاش حال کنی
پاسخ اسمان پندار : مرسی طناز جون تاحالا كه فقط دوسه تا ریجكت گرفتم
زریپنجشنبه 15 آذر 1397 13:25
آسمان جان اگر قرار باشه برای کار اصلی درخواست بدهی ، چه زمانی آمادگی اش را داری و امکانش هست؟ چقدر وقت دیگه منظورمه
پاسخ اسمان پندار : زری جون تا فارغ التحصیل نشیم نمیتونیم بریم سراغ كار، اجازه اش را نداریم تازه بعد از اون وارد مرحله اوپی تی میشیم كه یكجوربا ویزای دانشجویی اجازه تجربه كار داریم، اوپی تی ها یكساله و سه ساله هست خوشبختانه رشته من سه ساله هست، تو این سه سال اگه كارفرما از كارم راضی بود میتونه اسلانسرم بشه برای ویزای كار، از درس من هم یكسال و نیم باقی مونده:(
زینبپنجشنبه 15 آذر 1397 10:06
برات آرزوی موفقیت می کنم دوست نادیده. خیلی جای امید هست که تو همین اینترنشیپ ها کار ثابت بهت پیشنهاد بشه.
پاسخ اسمان پندار : ممنونم زینب عزیز، اره خیلی تو پیدا كردن كاركمك كننده هست، امیدوارم
از امتحان دارم برمیگردم خسته و له اما راضی، ده روز دیگه درس و امتحان و بعد این ترم تمام، اما انصافا ترم طولانی بود، هرهفته كوییز یا امتحان داشتم. امشب هم دوتا كوییز بود و پنجشنبه یكی، هفته دیگه هم امتحانهای پایان ترم، كریسمس هم همین بغل گوشمون سوم چهارم دی. خوب مدتی هست كه زندگیم شده دانشگاه وخونه،و چیز خاصی نداشتم براتون تعریف كنم اما قراره برای كریسمس خانواده برادرم برای دیدن ما از كانادا بیان، برای دیدنشون ذوق داریم و خوشحالیم كه حداقل اونها میتونند این فاصله و تبعید خودخواسته را بشكنند، قبلا گفته بودم یك درخت كوچولو خریدیم و یواش یواش برای هركدومشون داریم كادویی میخریم كه بذاریم زیر درخت، البته درخت كه نه بیشتر بوته درخت:) اونها هم دفعه اولشون هست كه میان امریكا و برای دیدن امریكا و نیویورك و البته ما خوشحالن، خصوصا برادرزاده كوچولوم كه حدود ٢ سال و نیم هست ندیدمش، احتمالا موزه علوم طبیعی برای دیدن دایناسورها ببریمش و فروشگاه لگو و M&M و تایمزاسكوارو سینما و یكی دوتا موزه دیگه، پل تاریخی بروكلین هم میریم، جای دیگه به ذهنم نمیرسه، شاید هم یكی دوروز بریم واشنگتن را ، هرچند اوضاع مالی امون همچنان خرابه و بعید میدونم. خلاصه اوقات خوبی برای ما میشه، خانواده و تعطیلات و گشت و گذار معجون معجزه اسا و لذت بخشی در میاد
نوشته شده در : چهارشنبه 21 آذر 1397طنازجمعه 23 آذر 1397 02:33
عزیزدلم خیلی خوشحالم که سال نو رو با خانواده هستی ایشالا کلی بهتون خوش بگذره یه خستگی هم لابلای درس ها در میکنی
از طرف من بچه ی داداشتو ببوس عمه بودن واقعا حس قشنگیه
پاسخ اسمان پندار : مرسی طناز جون، هیچوقت تو این ٤/٥ این شانس را نداشتیم كه خانواده یا حتی فامیل بیاد پیشمون و امیدوارم كه واقعا قدمشون سبك باشه هی از اینجور مهمانها داشته باشیم، من مامانم را میخوام:)))
مرسی پسر برادرم ٨ سالشه و اتفاقا خاله نداره و عاشق عمه هاشه. هنوز هم خیلی بچه هست و دنیای زیبایی داره، میخوام حسابی براش خاطره كریسمس بسازم
کامشینپنجشنبه 22 آذر 1397 05:17
تبریک میگم آسمانی جان
برای شما و راستین روزهای خوبی ارزو می کنم.حالم خوب نیست وگرنه بیشتر می نوشتم.
پاسخ اسمان پندار : ممنونم كامشین عزیزم، من هم برات ارزوی یك سال سفید و زیبا مثل دلت میكنم، به امید اینكه بتونم یك روز ببینمت روزی كه این سختیها خاطره باشه
زریچهارشنبه 21 آذر 1397 13:02
خوشحالم تا ده روز دیگه این ترم تموم میشه و خلااااااص؛))
امیدوارم خیلی خیلی خیلی بیشتر از اونچه که تصورش را داری تعطیلات و بودن کنار خانواده و مهمان های عزیزت براتون خوشایند باشد...
پاسخ اسمان پندار : زری عزیزم خیلی خیلی ممنونم دوست خیلی خیلی خیلی عزیزم، امیدوارم
خوب یک غرغروی کوچولو داریم که حسابی از درس و امتحان خسته شده و مشغول غرزدنه. البته همینکه میدونه فقط این هفته هست و بعد این ترم هم تموم میشه خوشحاله. خلاصه سه شنبه و پنجشنبه امتحانهاش را میده و تموم. این وسط کلی هم دانشگاه ساعت مراقب جلسه بودن بعنوان مسئولیتهای ta براش گذاشته. خوب برگردیم سر فعلهای اول شخص. هفته دیگه هم که گفته بودم برادرم و خانوادش دارن میان و بنظرم خیلی خوبه. بودن و حضور اونها باعث میشه ما هم یکم از محیط خونه و دانشگاه فاصله بگیریم و با اونها تو گشت و گذار همراه بشیم. فقط امیدوارم تو این مدت هوا صاف باشه و مثل امروز بارونی نباشه که ما هم کمی خیابون گردی کنیم. از حالا تو اینستا هم میشه کلی پستهای بچه های نیویورک را دید که ظاهرا تعطیلاتشون زودتر شروع شده. البته خوب بقول همسر اونهایی که همسن ما هستند اکثرا سیتیزنی اشون را هم گرفتن و میتونن مسافرت برن. من و همسر هم عاشق سفریم. امریکا هم جا برای دیدن زیاد داره. فقط این ta جدید و بی پولی دانشگاهمون که غیر اینکه پول نمیده کلی هم پول ازمون میکنه خیلی داره ازاردهنده میشه. دیگه براتون بگم من سال 83 برای چندماهی یک سگ کوچولو داشتم. من و خانواده ام نمیتونستیم و فکر کنم اماده مسیولیتش نبودیم و زود فروختمش. هرچند خاطره و حسش شدید تو دل همه امون مونده. بعد چندسالی بود ضد حیوون شده بودم حتی تا پارسال سگی میمومد سمتم دوست نداشتم نوازشش کم. اما الان دوباره جدیدا حس سگ و گربه دوستیم زنده شده. اما خوب بخاطر شرایطمون فعلا باید هاپو کوچولو صبر کنه. حتی نی نی های اینده هم باید فعلا صبر کنند. فقط امیدوارم دچار غیبت کبری نشن.
خوب فعلا من برم سر درس تا بعد
راستی یک چیز دیگه. نمیدونم کی بود پستی نوشتم و سعی کردم تاریخی که حدودا میتونیم گرین کارت دار بشیم و مدت انتظارمون را پیش بینی کنم. داشتم فکر میکردم سال 2018 هم داره تموم میشه و اصلا شرایط مطابق برنامه پیش نرفت. قرار بود تا اخر تابستون ازمایش کلینیکال را تموم کرده باشیم و تا الان هم مقاله اش را.و میخواستم تا می 2019 برای niw اقدام کنم. اما همچنان استادم تو گیر و دار کارهای اداری انجام ازمایشه و فعلا تاریخ کلینیکال به فوریه مارچ افتاده. با این حساب از مقاله هم تا پاییز سال دیگه خبری نیست.
نوشته شده در : دوشنبه 26 آذر 1397
No comments:
Post a Comment